responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : گوناگون (قصه‌هاى كوتاه و آموزنده) نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف    جلد : 1  صفحه : 153

اندر دل من هزار خورشيد بتافت‌

آخر به كمال ذره‌اى راه نيافت‌

خيام گويد:

آنان كه محيط فضل و آداب شوند

در جمع علوم شمع اصحاب شدند

راه زين شب تاريك نبردند به روز

گفتند فسانه‌اى و در خواب شدند

حافظ مى‌گويد:

عيان نشد كه چرا آمدم، كجا بودم؟

دريغ ودرد كه غافل ز حال خويشتنم‌

ز كجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟

به كجا مى‌روم، آخر ننمايى وطنم‌

171- حافظ و اول ديوان او

مى‌گويند: يزيد شاعر ماهرى بوده، و از جمله اشعار او، اين مصرع است كه: ادر كأسا و ناولها، الا يا ايهالساقى؛ كه حافظ آن را فاتحه‌ى ديوان خود قرار داده است؛ منتها آخرش را اول قرار داده، اين موضوع لكه‌اى ننگ بر حافظ شده است، ولى اهلى شيرازى در مقام دفاع از هم‌شهرى اش چينن گفته است:

خاجه حافظ را شبى ديدم به خواب‌

گفتم‌اى در علم و دانش بى مثال‌

از چه بستى بر خود اين شعر يزيد

با وجود اين همه فضل و كمال؟

گفت واقف نيستى زين مسأله‌

مال كافر است بر مؤمن حلال‌

كاتب نيشابورى در مقام رد اين دفاع، چنين سروده است:

عجب در حيرتم از خواجه حافظ

به نوعى كش خرد زان عاجز آيد

چه حكمت ديد در شعر يزيد او

كه در ديوان نخست از وى سر آيد

اگر چه مال كافر بر مسلمان‌

حلال است و در او قيلى نشايد

ولى از شير عيبى بس عظيم است‌

كه لقمه از دهان سگ ربايد

نام کتاب : گوناگون (قصه‌هاى كوتاه و آموزنده) نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف    جلد : 1  صفحه : 153
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست