تعليمات نظامى داشتند و نه رفاه اقتصاد؛ ولى توانستند در مقابل شوروى مقاومت كنند و سرانجام او را به بن‌بست بكشانند، شوروى نه تنها، نتوانست در برابر مجاهدين مقاومت كند؛ بلكه از جغرافياى سياسى نيز كاملًا حذف گرديد.

بنابراين، اگر در افغانستان يك دولت مقتدر اسلامى به‌وجود مى‌آمد، بدون شك در جهان اسلام به‌عنوان يك قدرت معنوى محسوب مى‌شد؛ يعنى اگر چنين كارى صورت مى‌گرفت؛ شهر كابل به كعبه سياسى جهان اسلام تبديل مى‌شد؛ چنين چيزى براى غالب كشورهاى مسلمان همسايه و غير همسايه ما و هم‌چنين دولت‌هاى غربى، قابل تحمل نبود؛ زيرا آن‌ها منافع خود را در نظر داشتند و هركدام احزاب وابسته خود را، تحريك مى‌كردند؛ تا نگذارند چنين زمينه‌ى به وجود آيد. احزاب وابسته به‌خود را با وعده‌هاى دروغين، فريب مى‌دادند تا جلو چنين حكومتى را بگيرند. من يك روز در ارگ رياست جمهورى، به نمايندگان خاص يك كشور بزرگ غربى، گفتم: چرا شما در چنين شرايط حساس به ما كمك نمى‌كنيد؟ جواب دادند كه در كابل امنيت وجود ندارد و در اين وضعيت جنگى نمى‌شود كمك كرد.