نام کتاب : گوشهاى از تاريخ جهاد مردم افغانستان از نگاه حضرت آيت الله محسنى نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 191
آور بود. البته، اين اصطلاح كمونيستها بود كه يك
كمونيست نادان در آن روزنامه نوشته بود.
واقعا
اين ادعاى كمونسيتها شرم آور بود. ما اصلا توليد نداشتيم كه حالات آن تغيير كند.
مردم خانه و وسايل زندگى نداشتند. اقتصاد كشور نزديك صفر بود؛ چه چيز عوض شده بود؟
هيچ چيزى وجود نداشت كه نام آن را توليد بگذاريم. ما بايد پنجاه سال و يا صدسال
ديگر تلاش مىكرديم، تا به دوره توليد مىرسيديم. جوانان ما كه از هيچ چيز خبر
نداشتند، با شعار دروغين جذب كمونيستها شده بودند. متباقى مردم فقير هم، شعار
آنها را باور كردند. اين در حالى بود كه دولت وقت، بهشدت مخالف روحانيت بود.
عدهاى از علماى دينى كه با نظر دولت مخالفت خود را ابراز داشتند، همه را گرفتند و
در پلچرخى زندانى كردند. اگر ترس مردم نمىبود؛ همهى آنها را مثل كمونيستها،
اعدام مىكردند. ازاينكه دولت مىدانست، مردم روحانيت را دوست دارند، شبانه
هركدام آنها را به خانههاىشان برگردانيدند. نظام سياسى آنوقت، با علماء دشمنى
داشت و زمينه فعاليت علماى دينى ازبين رفته بود و نمىتوانستند تبليغ دينى و يا
فعاليت فرهنگى نمايند.
نام کتاب : گوشهاى از تاريخ جهاد مردم افغانستان از نگاه حضرت آيت الله محسنى نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 191