responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : غافلان نيمروز و قصه نادانى و زورگويى نویسنده : صاحب زمانى، عبدالرحيم    جلد : 1  صفحه : 22

اول صحيح بخارى در كتاب مغازى در قصه إفك از عائشه نقل ميكند كه سعد بن عباده به سعد بن معاذ گفت بخدا قسم دروغ گفتى تو او را (يعنى عبد اللّه بن ابى سلولى، منافق مشهور) كشته نمى‌توانى، بلافاصله صحابى ديگر اسيد بن الحضير به سعد بن عباده گفت: بخدا قسم دروغ گفتى بخدا سوگند حتما او را مى‌كشيم تو منافقى كه از منافقين دفاع ميكنى تا هر دو قبيله (اوس و خزرج) قصد حمله و مقاتله را با هم نمودند درحاليكه رسولخدا بر منبر نشسته بود، پس انحضرت پايين شدند و موضوع را حل كردند

(بخارى كتاب شهادات بشماره 2518 و صحيح مسلم ج 17/ 109)

دوم- باز در مورد همين منافق (عبد اللّه بن ابى سلول كه بحضرت پيامبر بى‌ادبى زشتى نمود) اين دو طايفه اولا بهمديگر فحش و دشنام دادند و سپس همديگر را به چوب و كفش و دست زدند (صحيح بخارى رقم 2545 و صحيح مسلم ج 12/ 159)

نام کتاب : غافلان نيمروز و قصه نادانى و زورگويى نویسنده : صاحب زمانى، عبدالرحيم    جلد : 1  صفحه : 22
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست