ظاهراً
مراد دميدن اولى است و استثناى مذكور دليل قوى بر آن است، اما اگر كسى لفظ «فزع»
را قرينه بر اراده بيهوشى از لفظ صعق بگيرد و موت را انكار نمايد به نظر من اشتباه
ننموده است.
بعضيها
به سه دميدن قايل شده اند؛ دميدن در اين آيه اول است، صعق و مردن در دميدن دوم و
احياء مجدد در دميدن سوم صورت مىگيرد. ولى اين قول چنگى به دل نمىزند و چندان
جالب نيست.
طبرسى
(ره) در مجمع البيان در تفسير اين آيه مىگويد: اى ماتوا لشدة الخوف و الفزع؛ يعنى
مردم از شدت ترس و بيتابى مىميرند. ولى بر اين تفسير دليلى وجود ندارد زيرا لفظ
«صعق»، چنانچه گذشت، دو معنى داشت (مردن و بيهوشى) و اگر «فزع» را قرينه بر اراده
نكردن مردن از لفظ صعق قرار مىداد شايد بهتر بود. و ممكن است آيه مباركه
«لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى»
دخان 56، را مؤيد يا دليل ديگر بر مدعاى فوق ذكر كنيم، زيرا اگر صعق و فزع به
معناى موت يا موجب موت باشد، بايد دو موت در آيه فوق استثناء مىشد، نه يك موت. و
الله اعلم.
5-
ما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ (ص
15).
نام کتاب : روح از نظر دين، عقل و علم روحى جديد نویسنده : محسنى، شيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 269