ناتوانى
سوسيالزم و ملى كردن تجارت و انحصار كارها در سلطه دولت به تجربه ثابت شده است، پس
بهتر است كه دولت ميدان را براى رقابت مردم باز بگذارد تا شكوفايى اقتصادى و
فرهنگى و علمى توسعه يابد، مثلا
1-
افراد يا شركتهاى خصوصى حق تاسيس و تدوير پوهنتون و معاهد علمى و ليسه و مكاتب را
با نظارت معقول دولت داشته باشند.
2-
حق ايجاد سركتهاى پخته و نيمپخته را داشته باشند كه از وسائل نقليه با نظارت
حكومت پول بگيرند. من در فرانسه چنين سركى را از پاس تا شهر رن ديدم
3-
حق تاسيس شركت هوائى و اجازه طياره را داشته باشند.
4-
حق تاسيس راديو و تلويزيون خصوصى با نظارت دولت كه برنامههاى مخرب و مضر نداشته
باشند
5-
حق استخراج معادن با حفظ حقوق عمومى طبق نظريه كارشناسان
6-
حق تدوير كارخانههاى بزرگ توليدى حتى كارخانه مولد برق
7-
براه انداختن فارمهاى بزرگ زراعتى (زراعى) با حفظ عدالت اجتماعى
8-
براه انداختن كارخانههاى بزرگ بافندگى (نخى و پشمى)
9-
كارخانههاى بزرگ سمنت و مواد ساختمانى، و امثال اينها و انحصار دولتى فقط در
موارد ضرورى اعمال گردد. دولت چون رقيب ندارد نمىتواند در عرضه بموقع و بالا بردن
سطح توليد و بالا بردن كيفيت كار توفيق اصل نمايد ولى رقابت ازاد چنين توفيقى
دارد.
بلى
دولت مىتواند در اين موسسات سهيم گردد و ضمنا نظارت دقيق بدور از افراط و تفريط
بمنظور جلوگيرى از استثمار بىرويه و حفظ تعادل ثروت براى موسسات را داشته باشد كه
حتما چنين باشد و نيز دولت بايد از ايجاد كارخانه هائى كه محصولات انها مودر
نيازهاى عمومى مردم نيست حتىالمقدور بمنظور حفظ ثروت عمومى و سرمايههاى مردمى
جلوگيرى كند.