و قيمت دوم را كه نسبت معين بين دو يا چند چيز باشد، تجارتى و
مبادلهاى موسوم نمودهاند.[1]
دو
قيمت اختراعى ماركسيزم
قيمت
استعمالى از حاجت و وجود، ناشى ميشود هر چيزيكه بواسطه منافع مطلوبه خود بيشتر
مورد حاجت باشد و باندازه زيادى در دسترس مردم وجود نداشته باشد قيمت آن بالاتر
ميرود، و هر چيزيكه احتياج بآن كمتر و خود او بيشتر وجود داشته باشد، قيمت آن
پائينتر مىآيد و بعبارت ديگر اساس قيمت مذكور عرضه و تقاضا ميباشد كه باختلاف
حالات و زمان و سائر خصوصيات در نوسان ميباشد.
ولى
قيمت تجارتى چنين نيست زيرا بين قلم و روغن مثلا كه مورد مبادله قرار مىگيرند،
هيچ قدر مشتركى از نظر جنس و صفت و منفعت وجود ندارد كه مناط تعيين قيمت باشد و
تنها قدر مشتركى كه ممكن
[1] و گاهى اسم طبيعى را بر قيمت
دوم اطلاق كردهاند