بافغانستان و داود نبوده بلكه در بسيارى از كشورهاى كوچك جهان مانند
سرطان ريشه دوانده است.
دولتى
كه پايگاه مردمى نداشته باشند مجبور، است خود را در آغوش قدرتهاى خارجى بيندازد و
در نتيجه بايد هميشه آنها را از خود راضى نگهدارد- داود در لحظهاى متوجه اشتباى
خود شد كه اجلش به سر آمده بود و بالاخره خداوند بوسيله شريرترين، مخلوقات خود از
او انتقام گرفت و با كمال ذلت بزير خاك رفت و سيانامه زند، گانيش پيچيده شد و در
قيامت، با بار جنايت در محكمه عدل الهى حاضر خواهد شد[1]
[1] خواننده بايد متوجه باشد كه
تأليف اين كتاب در دوره حفيظ خائن و طبع آن در دوره اشغال روسها و حكومت ظاهرى
ببرك صورت گرفته است.