مراد
از نفى صفات، صفات زايد بر ذات ست كه شهادت بر تغاير خود با موصوف مىدهد و موجب
تكثير و تجزيه موصوف خود مى شود. صدور اين جملات در آن زمان از يك انسان عادى
بسيار بعيد است ولى حضرت على (ع) شاگرد پيامبر خاتم المرسلين (ص) مىباشد. و اين
هم دو روايت ديگر به سند معتبر نقل شده است:[2]
1-
امام محمد باقر عليه السلام در خبر محمد بن مسلم مىفرمايد: خداوند واحد و احد و
صمد است، احدى المعنى، معانى مختلفه ندارد، راوى عرض مىكند جمعى از عراقى ها
مىپندارند كه خداوند مى شنود، به غير از آنچه مىبيند و مىبيند به غير از آنچه
كه مى شنود، فرمود دروغ مىگويند و به تشبيه قايل شدهاند، او به آنچه كه مىبيند
مى شنود و به آنچه كه مى شنود مىبيند،.[3]
امام
صادق عليه السلام به هشام بن سالم فرمود آيا خداوند را وصف مىكنى؟ عرض كرد بلى،
فرمود: بيار، عرض كرد او سميع و بصير (شنوا و بينا) است، فرمود در اين صفت مخلوق
هم اشتراك دارند، راوى عرض مىكند چگونه توصيفش كنم؟ امام فرمود خداوند نور است،
كه ظلمتى ندارد، و حيات بدون موت و علمى بدون جهل است و حقى است كه باطل در آن راه
ندارد (هُوَ نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِيهِ وَ حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ وَ عِلْمٌ لَا
جَهْلَ فِيهِ وَ حَقٌّ لَا بَاطِلَ فِيه ...)[4].
اطلاق
علم و حيات و نور بر ذات حق دليل بر عينيت صفات با ذات است.
[1] مجلسى، محمد باقر بن محمد
تقى، بحار الأنوار( ط- بيروت)- بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.، ج 4؛ ص 247.