اشقاها: مراد از شقىترين اين
قبيله (به قول جمعى) قداره بن سالف است[1]. سقياى شتر در جاى ديگر قرآن
چنين آمده است: لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ
يَوْمٍ مَعْلُومٍ.
يك
روز آب قريه حق شتر بود كه همه را مىآشاميد و يك روز حق قوم ثمود.
دمدمه
را به خراب كردن ساختمان بر كسى، تفسير كردهاند.
تفسير
1-
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا
سوگند
به خورشيد و گسترش روشنايى آن و يا وقتى كه روشنى آن پهن مىگردد. در اين سوره به
يازده چيز قسم ياد شده كه اول آن خورشيد و آخر آن بنا بر يك احتمال (كه ما موصوله
باشد نه مصدريه) خداوند است. و البته جواب قسم بعد مىآيد و مربوط به هدايت انسان
است. (در اين سوگندها مجموعا سه مرتبه به خدا، قسم ياد شده) و در تمام ادبيات عربى
و اشعار شعراى عرب جاهلى، شايد نمونهاى پيدا نشود كه از
[1] . جمعى از دانشمندان اهل سنت به اساتيد خود از حضرت
نبوى( ص) نقل كردهاند كه فرمودند: يا على! اشقى الاولين عاقر الناقه، و اشقى
القاتلين قاتلك و عن ابن عباس: عبدالرحمن بن ملجم من ولد قدار عاقر ناقه صالح، و
قصتهما واحده، لان قدار عشق أمرئه يقال لها رباب، كما عشق ابن ملجم قطام. رواهما
فى تفسير البرهان و غيره.