وجود نداشته باشد. درشرايط فعلى
كسى معذور نيست؛ مگر اينكه به قرآن مجيد بىاعتنا باشد و يا اينكه مزدور
بىگانهها باشد؛ در اينصورت هدف آنان نفاقافگنى و تفرقه در بين مسلمانان است و
نبايد مردم به حرف آنها توجه كنند.
بحث
ما در اينكه بايد مصادق حق، بهصورت واضح بيان گردد. طبيعت انسانى در واقع تمايل
بهسوى حق دارد، چه آنهايى كه دين را قبول دارند و چه آنهايى كه قبول ندارند؛
همه مىخواهند بهطرف حق بروند و از باطل دورى كنند؛ منتهى عدهاى ناخودآگاه در
أثر جهالت و لجبازى بهسوى باطل حركت مىكنند. براى همين است كه قرآن مجيد وظايف
انسان را مشخص مىكند و مىفرمايد: اول خود شما بهسوى حق برويد، بعد ديگران را به
پيروى از آن ارشاد نماييد. اگر چنين كارى را انجام داديد، بدون شك از خسارت و زيان
نجات ميابيد.
در
مورد اين آيه مباركه تا كنون صحبت زيادى كردم؛ ولى بهنظرمن، ده درصد از مطالب اين
آيه را هم نتوانستم خدمت شما بيان نمايم؛ زيرا مفاهم اين آيه مباركه چنان وسيع است
كه هر مقدار در مورد آن صحبت شود بازهم مطالب زيادى براى گفتن باقى مىماند. آيات
قرآن در مجموع اين چنين است و از همين جهت خداوند متعال جل جلاله از قرآن مجيد
چنين تعريف مىكند: «وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ
نَزَلَ»[1] ما
قرآن را به حق نازل كرديم و به حق نازل شد. چه تعريف زيبايى كه عقل انسان مبهوت
مىماند؛ هر عاقلى كه معنى اين آيه مباركه را بداند، حتماً به يك تفكر عميق فرو
مىرود.
من
از آن عدهاى كه مىگويند: قرآن كلام پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم است،
در تعجب هستم! چرا اينها لحظهى از روى تعقّل و تفكر نمىانديشند؟! آيا پيغمبر
اسلام صلى الله عليه وآله وسلم