بعد
از اين كه همه چيز را به چشم خود ديديد و يقين پيدا كرديد، از نعمتها سؤال
مىشود؛ نعمتهاىكه در دنيا از آنها استفاده مىكرديد. نعمتهاى خدا زياد است و
شامل همه چيز مىشود. شامل عمر، سلامتى، عقل، استعداد، مال، دين، قرآن، اولاد،
پدر، مادر و ... همه اينها از نعمتهاى خدا شمرده مىشود. مىفرمايد: در آن روز
حتماً از شما سؤال مىشود كه چگونه از اين نعمتهاى فراوان استفاده نموديد؟
نعمتهاى
خداوند جل جلاله را اگر بهطور دقيق بشماريم از حساب بيرون است و كسى نمىتواند
آنها را حساب كند. سعدى شيرازى اين اديب توانا و كم نظير، در اول خطبه كتاب كليات
خويش كه بهنام بستان سعدى و گلستان سعدى ياد مىشود، در مورد نعمتهاى خدا
مىگويد: «منت خداى را عز وجل، كه طاعتش موجب قربت و به شكراندرش مزيد نعمت، هر
نفسى كه فرو مىرود مُمدّ حيات است چون بر مىآيد مفرّح ذات است؛ پس در هر نفسى دو
نعمت موجود است و به هر نعمتى شكرى واجب، از دست و زبان كه برآيد، كز عهده شكرش
بدر آيد.
بنابراين
نعمتهاى كه از جانب خدا براى انسان عطا شده است، بسيار زياد است، وقتىكه خداوند
متعال جل جلاله در هر نفس كشيدن براى انسان دو نعمت عطا فرموده است، فكر كنيد كه
چه مقدار از نعمتهاى خدا را شما مىتوانيد درك كنيد؟ فرو رفتن هر نفس، باعث ادامه
حيات و برگشتن آن باعث راحتى انسان مىشود. آيا كسى مىتواند شكر اين همه نعمتهاى
خدا را به جاى آورد؟ با توجه به اين جمله سعدى، اگر نعمتهاى خدا را حساب كنيم،
شايد سلولهاى بدن انسان به چند ميليارد برسد و هر سلول آن به نحوى براى ادامه
حيات فعاليت مىكند؛ پس