نام کتاب : المعاد في ضوء الدين و العقل و العلم نویسنده : المحسني، الشيخ محمد آصف جلد : 1 صفحه : 54
21- الآشتيانى و معاد الأسفار
از
آن جايىكه صدر الحكماء معاد جسمانى را ضرورى مىداند- با اينكه بنابر اصولى كه
تقرير شد و از باب آن كه حقيقت انسان به نفس ناطقه است و خصوصيات وجودى- از قبيل
دنيوى بودن و اخروى بودن- در حفظ هويت انسان قادح نمىباشد و زيد موجود در دنيا
همان طورىكه ملاك هذيت و تشخّص و هويت آن، نفس ناطقه اوست و درجات طفلى و جوانى و
پيرى، ملازم با تغير قواى جسمانى بوده و تغير اين مراتب و درجات، مانع صدق انسانيت
بر آن نمىباشد، از آن جاىكه شيئيت انسان به نفس ناطقه است و اگر نفس، باقى باشد،
تبديل درجات بدن و زوال اصل بدن به اعتبار آن كه با بقاى زيد به عنوان بودن آن
فردى از افراد انسان منافات ندارد و زيد موجود در آخرت همان زيد موجود در دنياست،
اگر چه موجود در آخرت، نفس ناطقه اوست نه بدن او- و معتقد است كه اضافه نفس به
بدن، ذاتى نفس است. و نفس، در آخرت نيز داراى بدن است. و نفوس اخروى، با ابدان و
اجساد، محشور مىشوند. و از آن جاىكه دار آخرت نشأت ماده و حركت و تغير و فنا و
زوال نيست و بدن، در هر نشأت بايد احكام همان نشأت و عالم را دارا باشد، براى
اثبات حشر اجساد و تحقيق اين اصل مهم كه زيد محشور در آخرت، همان زيد موجود در
دنياست نه به حسب نفس ناطقه و روح امرى فقط بلكه به جهت بدن و نفس و جسم و روح،
زيد محشور در يوم نشور، همان زيد موجود در دار غرور و نشأت دنياست روحا و جسما،
نفسا و بدنا، به نحوى كه اگر كسى زيد را در آخرت با چشم ببيند گويد اين همان زيدى
استكه در دنيا او را ديدهام و خلاصه كلام آن كه عقلًا و عرفاً فرد محشور در آخرت
به اعتبار روح و جسم و نفس و بدن، همان انسان موجود در دنياست.[1]