و امّا اين كه آياتى كه شفاء و
رحمت براى همه إنسان ها است چرا به مؤمنين اختصاص يافته؟
سرّش
اين است كه مجرّد نزول آيات نه شفاء است و نه رحمت؛ بلكه تحقّق شفاء و رحمت آنها
بعد از عمل است و اين مؤمنين هستند كه به آنها عمل مى كنند و استفاده مى برند و
ستمگران از معصيت دستورات الهى استحقاق عقاب در آخرت و بدبختى حيات دنيا را به دست
مى آورند.
روح
«وَ
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ
مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (الإسراء: 85) و مى پرسند تو را از
روح، بگو روح از فرمان پرودگار من است و به شما داده نشده بجز اندكى از دانش.
ظاهراً سؤال از روح إنسان و نفس إنسان نيست و گرنه مناسب بود آن را به خود اضافه
مىكردند كه روح ما يا روح آدمى چيست. به علاوه كه مشركين قريش خود را همين جسد
محسوس مى پنداشتند و مناسبت آيه بعدى كه در مورد وحى صحبت مىكند، نيز با روح
الأمين مناسبت دارد. والله العالم.
به
هر حال روح در قرآن مجيد به چند معنى مىآيد:
يكى
روح الأمين است كه فرشته بزرگى است وظيفه اول و مهم او رسانيدن وحى را از جانب
خداوند براى رسولان الهى در زمين دارد و نيز و ظيفه انزال بلا وعذاب دنيوى را بر
كفار مانند قوم لوط و ديگران را دارد. و وظيفه مهم ديگر او اداره امور فرشتگان
است. مطاع ثم امين (تكوير: 21) و از وظايف ديگر او اطلاع زيادى در دست نيست.
«نَزَلَ
بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ، عَلى قَلْبِكَ[1]
لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ» (الشعراء: 193 و 194) قرآن را روح
الأمين بر قلب تو نازل كرد تا از انذار كنندگان (امّتان خود) باشى. اين كلمه مركب
وصف
[1] - آيا قلب در اين آيه به معنى روح است، يا دل
فيزيكى بهعنوان مجاز؟ والله العالم.