جلوگيرى از محذور امتناع مى
توانند مسأله خلقت را حل كنند كه مستند به يك إراده يا مجموع ارادهها منضمه باهم
(جزء علت) گردد و حاصل كلام آيه از تعدّد واجب الوجود بحث نمىكند و اساساً در
قرآن و سنت نامى هم از مفهوم واجب الوجود و ممتنع الوجود كه مصطلحات فلسفه است
وجود ندارد، و اعتقاد به خداى قديم و از نظر تدّين و تعليمات دينى كفايت مىكند و
عوام مسلمانان استحاله و وجوب را نمى فهمند و به هيچ وجه اعتقاد به مصطلات فلسفه
برآنان واجب نيست و حرف آخر اينكه آيا برهان يا دليل تمانع مى تواند دليل معتبرى
بر وحدت واجب الوجود يا خالق باشد؟ به نظر اينجانب اين استدلال با تمام تقارير آن،
خالى از اشكال نيست- به صراط الحق مراجعه شود- كه ربطى به كلام الحق (كتاب حاضر)
ندارد!.
در
اين فصل مطالبى وجود دارد كه به مقدارى از آنها اشاره مىشود:
1-
آيه مباركه فوق در ميان آياتى كه در مورد تسبيح حق تعالى وارد شده، از سه جهت
امتياز دارد:
اوّلًا:
مىگويد كه خود آسمانهاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آنها ساكنند، تسبيح
مىگويند، و آيات ديگر در قرآن تنها از تسبيح آنچه كه در آسمانها و زمين است، خبر
مىدهد. اين موجودات آسمانى و زمينى چه عاقل باشند؛ مانند إنسان و جن و فرشته و
إحتمالا دهها حقايق و انواع عاقل و عالم كه ما از آنها هيچ خبرى نداريم كه در
آسمانها موجودند، و حتّى حيوانات زمينى و پرندهها كه در قرآن از تسبيح آنها
(پرندهگان) نام برده شده است و چه از نظر ما عاقل و عالم نباشند؛ مانند رعد كه در
سوره رعد به او تسبيح و حمد خداوند