به خوانندگان عزيز تحفه مى دهم: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ
عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (النحل: 99) آه كه
محبّت خدا و دوست داشتن او آخرين مرتبه كمال بندگان است، خدايا تو را به حق خودت
سوگند كه ما را دوست بدار و همچنين ارواح گذشتگان ما را. ما خدا را وكيل خود
مىگيريم كه او- بدلالت آيات زيادى- بر همه چيز وكيل و سرپرست است.
يك بحث لفظى و أدبى
اگر
كلمه «ذُرِّيَّة» در آيه، در اول عنوان، به كسر حرف «ت» مى بود مطلب از نظر تركيب
نحوى روان بود ولى حالا كه به فتح (زبر) است مشكل ساز شده كه در تركيب نحوى چه
مقامى دارد؟! و به كجا پيوند مىخورد، بعضى از مفسّرين توجيههايى دارند كه
بىذوقى خود را به نمايش گذاشته اند. شايد جمع كثيرى آنر مناداى مضاف مىدانند و
حرف «يا» ندا را در تقدير گرفتهاند كه بازهم مخالف ذوق است و مىشود آنرا مفعول
فعل متكلّم واحد مقدور بدانيم كه اصل آن (أعنى ذرية) بوده است كه بازهم تا حدّى
غريب است ولى در اين چند سال متمادى من از اين جواب، جواب بهترى نيابيدهام، شايد
بهتر از همه تقدير جمله (و كنتم) باشد كه ذرية خبر فعل ناقص باشد. والله العالم.
بدى و خوبى هركس براى خود اوست
«إِنْ
أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها ...»
(الإسراء: 7)؛ در عبادات اگر قصد عمل براى تقرّب به خداوند و يا قصد فرمان او
نباشد و با تفصيلى كه در فقه بحث شده، تكليف را ساقط نمىكند؛ بلكه عبادات مذكور
باطل است. ولى بالأخره فايده و مصلحت همه اعمال طاعات واجبه و مستحبّه و مفسده و
ضرر همه محرّمات و مكروهات به خداوند غنى و واجب الوجود بر نمىگردد؛ بلكه همه
آنها به روح و نفس و يا بدن خود مكلّفين و يا به اجتماع إنسانها بر مىگردد. و نيز
ثواب طاعات و عقاب معاصى همه در اين جهان و جهان آخرت به خود عاملين بر مىگردد. و
اين قانون الهى در هر زمان و مكان و در همهى عقلاى با إراده