ولى سؤال كننده در قياس إنسانى
ناقص اين جهانى با إنسان كامل آن جهانى بسيار اشتباه نموده است حالات و اخلاق آن
جهانى با اخلاق و تفكر إنسان اين جهانى قابل مقايسه نيست.
گر از اين منزل غربت به سوى خانه روم
ديگر آنجا كه روم عاقل و فرزانه روم
خرّم آنروز كزين منزل ويران بروم
راحت جان طلبم از پى جانان بروم
به هوا دارى او ذره صفت رقص كنان
تا لب چشمهى خورشيد درخشان بروم
در
بهشت تا حدود زيادى نواقص نفسى و اخلاقى و حيوانى إنسان اصلاح مىشود و طرز تفكر
اين جهان آدمى در سراى آخرت به كمال مىرسد و به تبع اين تغيير اخلاقى و فكرى
آرزوهاى باطل و غير معقول تعديل مىگردد و رشد عقلانى بالا مىرود مثلًا در كودكى
و نوجوانى آرزوهاى باطل و غير عقلانى و حتى غير ممكن داريم و در سنين بالا، رشد
عقل و فكر، بسيارى از آرزوها و خيالات ما عقلانى مىگردد.
«وَ
نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ ...» (الأعراف:
43)
از
سينه هاى بهشتى ها كينه و بغض را مىكنيم (بيرون مىآوريم) و برادران هستند.
كلامى در مورد عقل عملى در قرآن
عقل
به إعتبارا ادراك و مدركات خود به دوگونه تقسيم مىشود:
اول:
عقل يا حكمت نظرى كه به همه كائنات و خالق آنها نگاه مىكند و احكام او منحصر به
سه تا است: وجوب، امكان و امتناع؛ وجوب گاهى ذاتى و گاهى غيرى و گاهى قياسى
مىباشد. امكان نيز از خود اقسام بيشترى دارد، امكان خاص، امكان عام، امكان قياسى،
امكان استعدادى و امكان اخص و امتناع يعنى ضرورت عدم ذاتى، غيرى و قياسى مىباشد و
اصل در ممتنعات اجتماع نقيضين است كه ضرورى الاستحاله است. و اما اجتماع ضدين و
اجتماع مثلين و خُلف و دور و تسلسل و هر ممتنع ديگرى به تناقض بر مىگردد. و بعد
از آن ضرورى