به
نظر اين جانب هر كس مىخواهد تفسير بنويسد، بايد ضوابط زير را دقيقا مراعات نمايد:
1-
آيات بايد به وسيله دو امر تفسير شود، اول اين كه به وسيله ظواهر الفاظ قرآن كه
عرف آنها را مىفهمند، و ظواهر ألفاظ به مبناى عقلا حجت و معتبر است. و شارع روش
و بناى آنان را در باب تفهيم و تفهم امضاء نموده است. و به طريق اولى نصوص قرآن كه
قوىتر از ظواهر آن است نيز مقصود خداوند را اثبات مىدارد.
گاهى
مىشود ظواهر را با ملاحظه نصوص مذكور تفسير نمود.
دوم
به وسيله روايات معتبر الاسنادى كه از حضرت پيامبر بزرگوار اسلام (ص) و امامان
اهلالبيت كه قولشان در سنت نبوى حجت قرار داده شده است، نقل شده باشد.
جمعى
از مفسرين، آيات مباركه را به روايات ضعيف السند تفسير كردهاند و خيال مىنمايند
كه قرآن را به سنت تفسير كردهاند و از تفسير به رأى خوددارى نمودهاند.
تفسير
قرآن به روايات ضعيف السند، تفسير كلام الله به اقوال راويان بىسواد و مجهول
الحال و احتمالا دروغگو مىباشد كه مصداق زشت تفسير به رأى است كه از نظر فقهى
جايز نيست.
سفارش
نويسنده به مفسرين و مبلغين، اين است كه از اين عمل غير مشروع دور شوند و تا
دانشمندى در علم رجال مهارت پيدا نكند نبايد به روايات استدلال كند.
اگر
روزى تنها به روايات معتبر السند و رواياتى كه به وسيله قرينه خارجى به صدور آن
اطمينان پيدا شود، اكتفا گردد، مقدارى از مشكلات فكرى و شرعى از بين مىرود.
يكى
از مفسرين معاصر (ره) به تبعيت از جمعى از علماى اصول فقه، مكررا در تفسيرش گفته
است، خبر واحد فقط در اثبات احكام فرعى در فقه، حجت است. و در تفسير و غيره