اگر مطالب يكى از اين دو كتابب
(تورات و انجيل) در قرآن ذكر شده باشد (وياحكمى از شرايع منسوخه ديگر در قرآن ذكر
شده باشد) مىشود به آنها عمل شود مانند «وَ
لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ» (يوسف: 72)
بنا
بر اين كه اين ندا بامر يوسف بوده باشد مشروعيت جعاله را در فقه ما ثابت مىكند.
آنچه
كه در خاتمه اين بحث مهم است اين است كه از آيه 68 متقدمه سوره مائده إستفاده
مىشود كه اگر اهل كتاب معاصر رسول خاتم (ص) به تورات و انجيل عمل كنند مبرء ذمه
آنان مىباشد و اين امر دلالت مىكند كه تورات و انجيل در عصر پيامير مورد تحريف
واقع نشده است مگر اين كه آنچه را كه درتعليقه اخير نوشتهايم حل مشكل كند.
تعدد شرايع آسمانى
اول:
آنچه مسلم است از زمان حضرت آدم ابوالبشر فعلى تا زمان آمدن دين اسلام در مكه
مكرمه، كتابها و صحف- نوشته ها و صحيفه ها- و نيز وحى إلهى به اقسام مختلف آن بر
أنبياء و رسولان إلهى بغرض تشريع و بيان عقايد و اخلاق و أحكام أعمال و تروك إنسان
در قسمتى از آسيا و آفريقا نازل شده است. و اما نزول دين و شريعت در قاره امريكا و
اروپا تاكنون مجهول است. بطور اجمال هدايت إلهى براى سعادت إنسان و جن در كره زمين
حسب مصلحت و لزوم ديد خداوند دانا و توانا استمرار داشته است تا اين كه جريان وحى
و ارسال رسل و بعثت أنبياء و تشريع و تقنين شرايع و أديان در حين فوت خاتم النبيين
(ص) قطع گرديد، و إنسانها عموماً مامور شدند بقرآن و سنت نبوى عمل كنند، از آمدن
آدم و حوا به زمين تا وفات پيامبر اعظم ما چند هزار يا چند صد هزار يا چند ميليون
سال گذشته است، چيزى نمىدانيم ولى بشدت تحديد آن را به شش تا هفت هزار سال رد
مىكنيم. اشاره مىكنم كه اگر ارسال رسل و انزال كتب براى بنىآدم برخداوند واجب
مطلق مىبود ما شاهد رسوالانى در امريكا و اروپا و همهى نقاط زمين كه انسانها
وجود داشت، مىبوديم كه نيستيم.