چرا
بر خدا توكّل نكنيم، و حال آن كه او راه ما را به ما بنمود؟ و ما بر آزارى كه به
ما مىرسانيد صبر مىكنيم و توكّلكنندگان، بر خدا توكّل كنند.
بر
اين اساس اگر به خدا توكّل نكنيم، چه عذرى مىتوانيم داشته باشيم و حال آن كه خداى
تعالى ما را به راههايمان هدايت فرمود و ما خود در دستيابى به نعمت هدايت دخالتى
نداشتهايم؛ و چون خداى سبحان چنين نعمتى را كه تمامى خيرها در آن است به ما
ارزانى داشته، لازم است در ساير امور خود نيز بر او توكّل كنيم.[2]
4.
باور به توانمندى و قدرت خدا
با
اعتقاد به سه مورد پيشين (مهربانى خدا با بندهاش، آگاهى او به خير و صلاح انسان،
و خيرخواهى براى بنده خويش)، اين پرسش به ذهن مىآيد كه آيا او قدرت و توان لازم
را براى جلب خير و مصلحت بندگانش دارد؟ اين پرسش به اين دليل مطرح است كه مهربانى،
آگاهى و خيرخواهى، براى توكّل كردن كافى نيست، بلكه قدرت و توانايى براى رسيدن به
مطلوبِ موكّل نيز لازم است. اين جاست كه خدا در قرآن كريم بارها به توانايى و
قدرتش تصريح، و بندگان خويش را به توكّل و اعتماد به ذات مقدسش دعوت مىكند و آنان
را از تمسك به بندگانى كه خود محتاج، نادان و ناتوان و نيازمندند بر حذر مىدارد.
تعابير قرآن كريم