نام کتاب : شناخت نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 201
مىگذشت، هراس از دلهايشان برطرف مىشد؛ يعنى دلهايشان آرام
مىگرفت و به يكديگر مىگفتند: «پروردگارتان،
چه فرمود؟ گفتند: حقيقت. و اوست بلندمرتبه و بزرگ».
171.
تفسير القمّى- در باره اين سخن خداوند متعال: «بلكه
آن، قرآنى بزرگوار است در لوحى محفوظ»-: فرمود:[1]
«لوح محفوظ، دو طرف دارد. يك طرفش در سمت راست عرش است و طرف ديگرش، بر پيشانى
اسرافيل. پس هر گاه پروردگارِ بلندنام، سخن به وحى گشايد، لوح بر پيشانى اسرافيل
مىخورَد، و او به لوح مىنگرد و آنچه را در لوح است، به جبرئيل عليه السلام وحى
مىكند».
ب-
در آمدن جبرئيل عليه السلام به صورت انسان
172.
امام على عليه السلام: بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وارد شدم.
ديدم سرش در دامان دِحيه كَلْبى است. به او سلام كردم. دِحيه به من گفت: و بر تو
سلام، اى امير مؤمنان و شهسوار مسلمانان و پيشواى روسِپيدان و كُشنده ناكِثان و
مارِقان و قاسِطان ... و اى پيشواى پرهيزگاران! ... پسرعمويت را در دامان خود بگير
كه تو به اين كار، سزاوارترى.
چون
نزديك پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شدم و سرش را در دامان خود نهادم، دِحيه را
نديدم. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، چشمانش را گشود و فرمود: «اى على! با كه
سخن مىگفتى؟». گفتم: دِحيه كَلْبى. سپس ماجرا را براى ايشان گفتم.
ايشان
فرمود: «او دِحيه نبود؛ بلكه جبرئيل بود. نزد تو آمد تا به تو بفهمانَد كه خداوند
متعال، اين نامها را بر تو نهاده است».
173.
مسند ابن حنبل- به نقل از عامر يا ابو عامر يا ابو مالك-: پيامبر صلى الله عليه و
آله در جمع يارانش نشسته بود كه جبرئيل عليه السلام به صورت ناشناس، وارد شد، چنان
كه ايشان پنداشت
[1]. در تفسير القمّى،
عبارت« فرمود»، بدون نام گوينده، فراوان به كار رفته است و مقصود، اين است كه:
پيامبر صلى الله عليه و آله يا يكى از امامان عليهم السلام فرمود.
نام کتاب : شناخت نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 201