بر
اين اساس، وقتى ايمان به خدا و به دنبال آن محبّت به او در دلى خانه كرد، آن دل،
محبّت همه كسانى را كه رنگ و نشانى از او دارند، در خود مىيابد و به مقدارى كه
اين رنگ و نشان، بيشتر و قوىتر باشد، علاقه و محبّت نيز فزونتر مىشود. در
منظومه عاشقان و دوستان الهى كه بر گرد كعبه وجود او حلقه زدهاند، نزديكترين
آنها، پيامبر رحمت و خاندان پاك او- كه سلام و درود خدا بر آنان باد- هستند؛ آنانى
كه مظهر تمام و كمال حق و جلوه زيبايىهاى اويند. هر كس اين خانواده را بشناسد،
عشق به آنان را در خود مىيابد. و اين بدان خاطر است كه ايمان به خدا زمينه محبّت
به دوستان خدا را فراهم ساخته است و بى شك، اين محبّت، يك طرفه نخواهد بود و از آن
سوى نيز محبّت خوبان، نثار انسان مؤمن خواهد شد.
البته
هر محبّى به خاطر زيبايىهايى كه در محبوب مىبيند، او را دوست مىدارد و اگر آن
زيبايىها قابل كسب باشند، تلاش مىكند خود نيز به آن زيبايىها دست يابد. و اين،
رهاورد ديگر ايمان و عمل صالح است كه انسان مؤمن را بدان سو رهنمون مىسازد.
2.
همجوارى
از
عواملى كه شايد در برخى موارد، خارج از اختيار انسان است و البته گاهى هم تحت
اختيار او، «همجوارى» است. البته مقصود از همجوارى، مجاور هم بودن نيست؛ بلكه
ملاقات يكديگر و به ديدار هم رفتن است. ملاقات