نام کتاب : رفتار اخلاقى انسان با خود نویسنده : سبحانىنيا، محمد تقي جلد : 1 صفحه : 34
و ليكن گاهى آن چنان ريشهدار و پاىبرجا مىشود كه ديگر اميدى به از
بين رفتن آن نمىماند، به خاطر اينكه در اثر مرور زمان ملكاتى- يا رذيله و يا
فاضله- در قلب رسوخ پيدا مىكند و در كلام خداى تعالى هم اشاره به آن آمده، مانند
آنجا كه مىفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا
سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ
خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ
غِشاوَةٌ.[1]
ز-
علم اخلاق
درباره
علم اخلاق، تعريفهاى متعددى بيان شده و گاه با تكيه بر معناى لغوى «اخلاق» علم
اخلاق تعريف شده است. بيشترِ تعريفهاى بيانشده، علم اخلاق را دانشى دانستهاند
كه از صفات و ملكات و راه تحصيل آن سخن مىگويد. براى مثال، برخى علم اخلاق را «دانش
صفات (ملكات) مهلكه و منجيه و چگونگى موصوف شدن و متخلق گرديدن به صفات نجاتبخش و
رهايى از صفات هلاككننده» تعريف كردهاند.[2]
برخى ديگر، علم اخلاق را به «علم آگاهى و اطلاع از عادات و آداب و سجاياى بشرى»
تعريف كردهاند.[3] در تعريف ديگرى آمده است: «علم
اخلاق» علمى است كه صفات نفسانى خوب و بد و اعمال و رفتار اختيارى متناسب با آنها
را معرفى كرده، شيوه تحصيل صفات نفسانى خوب و انجامدادن كارهاى پسنديده، و دورى
از صفات نفسانى زشت، و كارهاى ناپسند را نمايان مىسازد.[4]
برخى ديگر آن را علمى مىدانند كه درباره خُلقيات و ملكات نفسانى بحث مىكند و
انسان را از آثار رذائل و عادات زشت شيطانى آگاه مىكند و براى رسيدن به هدف عالى
كه داشتن ملكه فضائل اخلاقى است، رهنمود مىدهد: «اخلاق علمى است كه از ملكات و
صفات خوب و بد و ريشهها و آثار آن سخن مىگويد و به تعبير ديگر، سرچشمههاى
اكتساب اين صفات نيك، و راه مبارزه با صفات بد و آثار هريك را در فرد و جامعه مورد
بررسى قرار مىدهد».[5]