نام کتاب : دانشنامه امام مهدى بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 287
آنچه را برايتان مىگويم، بپذيريد و آنچه را كه خاموش ماندم، رهايش كنيد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در وادىاى ميان مكّه و مدينه برخاست و برايمان
سخنرانى كرد و سپس فرمود: «من هم يك بشر هستم و به زودى فرا خوانده مىشوم و بايد
از ميان شما بروم. دو چيز در ميانتان بر جاى مىگذارم: يكى كتاب خدا كه رشته
[اتّصال به] خدا، در آن است. هر كه از آن پيروى كند، بر راه راست است و هر كه آن
را رها كند، در گمراهى است. و [دوم،] اهل بيتم. خدا را در باره اهل بيتم به شما
يادآور مىشوم!» و اين جمله را سه بار فرمود.
ما
گفتيم: اهل بيت او كياناند؟ آيا زنان او هم هستند؟
گفت:
نه. چه بسا مدّتى از يك روزگارى را مردى با زنى ازدواج مىكند و بعد، او را طلاق
مىدهد و وى به خانه پدر و مادرش باز مىگردد.[1]
و-
آخرين سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله
95.
الأمالى، مفيد- به نقل از معروف بن خرّبوذ-: از ابو عبيد اللَّه، غلامِ آزاد
شده عبّاس، شنيدم كه براى امام باقر عليه السلام نقل مىكرد و مىگفت: از ابو سعيد
خُدرى شنيدم كه مىگويد: آخرين سخنرانىاى كه پيامبر خدا براى ما نمود، سخنرانىاى
بود كه در بيمارىِ منجر به درگذشتش براى ما ايراد فرمود. ايشان در حالى كه به دست
على بن ابى طالب عليه السلام و همسرش ميمونه تكيه داده بود، بيرون آمد و بر منبر
نشست. سپس فرمود: «اى مردم! من در ميان شما، دو چيز گرانسنگ بر جاى مىگذارم» و
ساكت شد.
مردى
برخاست و گفت: اى پيامبر خدا! اين دو چيز گرانسنگ چيست؟
پيامبر
صلى الله عليه و آله چنان خشمگين شد كه رنگ رخسارش سرخ شد. سپس آرام گرفت و فرمود:
«من اين را نگفتم، جز آن كه مىخواستم شما را از آن دو، خبر دهم؛ امّا نفسم تنگ
آمد و نتوانستم. يكى از آن دو، ريسمانى است كه يك سوى آن در دست خداست و سوى ديگرش
در دست شما. شما در باره آن، چنين و چنان مىكنيد. اين ريسمان، همان قرآن
[1]. المعجم الكبير: ج 5 ص
182 ح 5026. نيز، ر. ك: همين دانشنامه: ج 1 ص 297 ح 104.
نام کتاب : دانشنامه امام مهدى بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 287