responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خاطره هاى آموزنده نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 344

لذا پدرم پس از سه سال اقامت در مشهد به تهران بازگشت.

سه. اهميت خداباورى‌

پدرم مى‌فرمود: برخى از روحانيون، عادل، عالم، مجتهد و زنديق اند!

و توضيح مى‌داد كه مقصودش اين است كه گناه‌هاى متعارف را انجام نمى‌دهند، فروع را به اصول، خوب رَد مى‌كنند، اما خدا را باور نكرده‌اند!

چهار. آموزش مخالفت با نفس‌

از پدرم پرسيدم: چرا شما اين قدر به آقاى شيخ مرتضى زاهد احترام مى‌كنيد؟

فرمود: ايشان تا رسائل و مكاسب بيشتر نخوانده بود، ولى به تور يك مربى مى‌خورد و مسيرش عوض مى‌شود.

پدرم مى‌فرمود: ايشان استاد من در تعليم مخالفت با هواى نفس بود، ولى مسائل فقهى را از من سؤال مى‌كرد. شيخ مرتضى به طور خيلى عادى مسائل «غيبى» را مى‌گفت.

پنج. ترس از سوء خاتمه‌

پدرم فرمود: من به شيخ مرتضى زاهد گفتم: من از عاقبت خود مى‌ترسم.

ايشان فرمود: آميرزا! تو عاقبت به خيرى، چون شب‌ها قبل از خواب به خداوند متعال مى‌گويى: خدايا! من بنده مطيع تو نيستم. من يك زنديقم. به من رحم كن!

و درست مى‌گفت!

شش. تكرار برخى از جملات در نماز

پدرم موقع نماز برخى از جملات قرائت را تكرار مى‌كرد. از ايشان پرسيدم: چرا تكرار مى‌كنيد؟ آيا شك مى‌كنيد؟

فرمود: نه، احساس مى‌كنم حضور قلبم قطع شد.

هفت. تكرار مراسم شب‌هاى قدر

ايشان شب‌هاى احيا در ماه رمضان، مجدداً تنهايى مراسم احيا را تكرار مى‌كرد.

نام کتاب : خاطره هاى آموزنده نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 344
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست