responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد    جلد : 1  صفحه : 419

جهت دوم‌

7. عبداللّه، ابن حنبل، وكيع، هشام، پدرش، سعد.

روزى پيامبر به عيادت سعد كه بيمار شده بود، رفت. سعد عرض كرد. «اى رسول خدا، آيا مى‌توانم همه دارايى‌ام را وصيّت كنم؟»

پيامبر. «نه.»

سعد. «نيمى از آن را چطور؟»

پيامبر. «نه.»

سعد. «يك سوم چطور؟»

پيامبر. «يك سوم، و يك سوم زياد است، (يا) سهم زيادى است.»[1]

8. القاسم بن زكريا، حسين بن على، زَيدَة، عبدالملك بن عمر، مُصعب بن سعد، پدرش.

او گفت. «روزى پيامبر به عيادتم آمد و من گفتم. «آيا مى‌توانم همه داراى‌ام را وصيّت كنم؟»

پيامبر. «نه.»

سعد. «نيمى از آن را چطور؟»

پيامبر. «نه.»

سعد. «يك سوم چطور؟»

پيامبر. «بله، و يك سوم زياد است.»

9. عبداللّه، ابن حنبل، عبدالرحمن، همّام، قتاده، يونس بن جُبَير، محمّد بن سعد (رحمة اللّه)، پدرش.

وقتى او در مكّه بيمار بود، پيامبر به عيادتش آمد.

سعد. «من فقط يك دختر دارم؛ آيا مى‌توانم همه داراى‌ام را وصيّت كنم؟»

پيامبر. «نه.»

سعد. «مى‌توانم نيمى از آن را وصيّت كنم؟»


[1]. ابن‌حنبل، ج 1، ص 185- 186.

نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد    جلد : 1  صفحه : 419
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست