نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 220
يكم
اصل، به عكس ديگر جوامع حديثى، نوع خاصى از مجموعه روايات است. هر اصل تنها سخنانى از يكى از ائمّه را در بر مىگيرد كه نخستين بار به نگارش درآمده باشد. گاه مؤلّف اصل تنها به نقل رواياتى مىپردازد كه خود مستقيماً از امام شنيده،[1] و گاه به نقل راوى ديگرى استناد مىكند كه او روايتى را بىواسطه از امام شنيده است.[2] نويسندگان اصول، همگى در زمان حيات ائمّه مىزيستهاند. بيشترِ آنها را از شاگردان امام صادق شمردهاند، گو اينكه تأليف و تدوينِ اصول تا چندين نسل پس از وفات ايشان ادامه داشته است.
وجود چندين عامل تو بر تو سبب پيچيدگى بحثهاى مربوط به كتب اصول شده است. مسئله نخست، معناى اصطلاحى اصل است. اصطلاحى كه غالباً براى
[1]. در اين موارد شبيه به كتابهاى امالىاند. براى تحليلى از رابطه اين دو گونه اثر نگاه كنيد به مقدمه محمّدمهدى الخرسان بر ابنبابويه، الأمالى، نجف، 1389 ق، ص 13 و بعد، 18 و بعد، و 28.
[2]. به عكس، برخى نويسندگان سنّى اصطلاح اصل را به معناى نسخه اصلى( يك اثر خاص) به كار مىبرند. در اين باره نگاه كنيد به كتاب محمّد مصطفى الاعظمى با اين مشخصات.
A. M. M غ
amD, Studies in Early IadDth Literature, 2 nd ed., Indianapolis, 9791, p. 92.
وقتى مجلسى به بلاى انباشته بودنِ اصول اهل سنّت از دروغ، و روايت آنها از طريق گروهى از منافقان سخن مىگويد( بحار الأنوار، ج 8، ص 252)، در واقع اين اصطلاح كاملًا امامى را در فضاى اهل سنّت به كار مىبرد. غالبا چنين گمان رفته است كه به كارگيرى اصطلاح« نسخه» در متون اماميّه( به ويژه از سوى نجاشى) به همان معناى اصل باشد( الذريعة، ج 24، ص 147 و بعد) كه البته اين تصور چندان بيراه نيست. با اين همه، مىتوان نُسَخ را متفاوت از اصول دانست؛ به اين معنا كه بگوييم نسخه را يكى از اصحاب ائمّه از روى متنى اصلى استنساخ كرده كه اصلِ آن را خود امام نوشته بوده است. بر پايه اين نظريّه در مىيابيم كتابهايى كه نجاشى با عنوان« نسخه» ذكر مىكند، ديگران« اصل» نناميدهاند. براى كاربردهاى غيرشيعى اصطلاحِ نُسخه، نگاه كنيد به كتاب اعظمى كه مشخصات آن در پاورقى نخست همين مقاله گذشت.
نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 220