نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 127
از نگاه اين هر دو روشن بود كه سنّت چه نيست. در نظر آنها سنّت دانشى بر جامانده از آرا و افعال محمّد] ص [و معاصران او- كه نسل اوّل مسلمانان را تشكيل مىدادند- نبود. لذا براى هر دو واضح بود كه خاستگاه سنّت كجا نيست و اين امر قابل فهم است چون اين دو عليه ديدگاه رايج اسلامى واكنش نشان مىدادند. با اين همه، استنتاجهاى منفى آنها، تقريباً به توقّف مطالعات در حوزه سنّت انجاميد؛ تا جايى كه امروزه دانشمندان مىپندارند مطلب چندانى براى افزودن به آن وجود ندارد. هم اكنون برخى محقّقان ظاهراً از آن رو كه نمىدانند چگونه با سنّت برخورد كنند، از آن پرهيز مىكنند. برخى ديگر ترجيح مىدهند كه اصلًا به آن نپردازند، چه مىبينند اكنون سنّت به جانبدارانه بودن شهرت يافته است.[1] سايرين همچنان با حديث به مثابه منبع و سندى واقعاً «تاريخى» و موثّق، حتى براى قرن نخست هجرى برخورد مىكنند، گويى گلدتسيهر و شاخت هرگز وجود خارجى نداشتهاند.[2]
با وجود اين، عموماً چنين مىبينيم كه محقّقان مختلف، احاديث مورد نظر خود را در پرتو «حقايق مقبول» و متداول برمىگزينند، آنها را مىپذيرند يا ردّ مىكنند. دقيقاً همينجاست كه به نظريهاى در باب سنّت نياز مىافتد.
لازمه بنا نهادن نظريهسنّت، نگاه يكسان به سه شاخه عمده آثار اسلامى است: جوامع حديثى رسمى در سدهاى ميانه، آثار دست اول فقهى، هر يك به همراه شرحهاى اصلىشان، و سوم متون تفسيرى. در اين راستا، نه تنها ناچاريم به موضوعاتى توجه كنيم كه دائماً موجبات دو دستگى بين دانشمندان مسلمان را فراهم مىكرده است، بلكه كاوش در باب امور متّفق عليه هم ضرورى مينمايد؛ امورى كه علاوه بر پرسشهاى كلى و مسائل مبنايى، نكات كاملًا جزيى را نيز در بر مىگيرد. براى اينكه سير تطوّر مباحث اسلامى در شمارى از موضوعات كليدى را دريابيم كه هم از حوزه «فقهى محض» برگرفته شدهاند و هم از حوزه «دينى محض»، بايد