اگر كسى بگويد كه مراجع پيشين كه مرجع تقليد بعد از خود را تعيين نمىكردند، به خاطر شرايط خاصّ زمان خودشان بود، ولى در زمان ما، مرجعيت بايد به وسيله انتصابْ مشخص شود، اين حرفْ نادرست است؛ زيرا حضرت امام خمينى هم كه افتخار همه ما اين است كه پيروِ خطّ ايشان هستيم، هيچ كسى را به عنوان مرجع بعد از خود تعيين نكرد و حتى يك كلمه هم در اين باره صحبت نكرد.
تنها چيزى كه در ميانِ مراجع وجود داشته، اين بوده كه گاه از آنها مىپرسيدهاند كه ما در احتياطهاى شما به فتواى چه كسى عمل كنيم؟
ايشان مىفرمودهاند در اين گونه موارد به فتواى فلان آقا مراجعه كنيد. يعنى بعد از من، ايشان واجد شرايطِ مرجعيت است. اما چنين مواردى بسيار كم اتفاق مىافتاده است.
تاريخ شروعِ مرجعيت شيعه، دو هفته و دو ماه و دو سال و صد سال نيست. تا شيعه بوده، اجتهاد و مرجعيت و تقليد وجود داشته است.
هيچ گاه هم مراجع، مراجع بعد از خود را تعيين نمىكردند. هنوز هم اين شيوه پسنديده و شايسته پا بر جا است. خداوند اين شيوه درست و شايسته را از دستِ ما نگيرد.
شيخ مرتضى انصارى و صاحب جواهر هم طبق همين شيوه عمل كردهاند.
اين شيوه انتخابِ مرجع چه امتيازى دارد كه شيعه آن را برگزيده است؟ برادران و خواهران گرامى! شما با مسائل سياسى آشنا هستيد. سالمترين، صحيحترين و بىعيبترين نوع انتخابِ مرجع مذهبى، همين روشى است كه در مذهب شيعه وجود دارد.
اين روش انتخابِ مرجع تا كنون همواره درست عمل كرده و نتيجه مثبت به بار آورده است.
شما ببينيد هميشه مرجعيت در بين ما وجود داشته است و مراجع ما مانند آيت اللّه ميرزاى شيرازى و مدرس و ديگران نيز همواره با استعمار اروپا و آمريكا جنگيدهاند.
در اين مدت، هر چند كه آمريكاى جنايتكار و اروپاى استعمارگر در همه امور ما دخالت مىكردهاند، تنها چيزى كه هرگز نتوانستهاند در آن دخالت كنند، مرجعيت بوده است.
شما يكايكِ مراجع تاريخ شيعه را در نظر بگيريد. آيا در ميان آنها حتى يك نفر وجود داشته كه از سوى انگلستان يا آمريكا تعيين شده باشد؟ چرا آمريكا و انگلستان هرگز نتوانستهاند در تعيين مراجع دخالت كنند؟ دليل اين مطلب، شيوه انتخاب مرجعيت در تشيع است.
به فضل پروردگار، روش انتخاب مرجع در شيعه، به گونهاى است كه استعمارگران نمىتوانند در آن دخالت كنند و اقدامات آنها در اين زمينه همواره ناموفق بوده و نتيجه مثبت به بار نمىآورده است. پس يكى از امتيازهاى اين روشِ انتخابِ مرجعيت در شيعه، اين است كه دست استعمار و دست دشمن از دخالت در آن بركنار است ...
وقتِ اين خطبه تمام شده است.
مطالب ديگرى را هم يادداشت كرده بودم كه خدمتتان عرض كنم؛ اما به دليل تمام شدن وقت، از بيان آنها صرف نظر مىكنم.
اين هفته و هفتههاى پس از آن، هفتههاى بسيار مباركى هستند. امروز سالروز ميلاد نهمين پيشواى ما، حضرت امام محمد بن على جواد است. فردا روز تولدِ با سعادتِ حضرت عيسى عليه السلام است. يكى از سورههاى قرآن به نام مادرِ ايشان، حضرت مريم، نامگذارى شده و خداوند در اين سوره، آياتى در باره ايشان نازل نموده، سرگذشت ايشان را به تفصيل نقل فرموده و ايشان را ستوده است.
روز دوشنبه نيز سالروز ميلاد مسعود و مباركِ حضرت على بن ابى طالب عليه السلام است.
انشاءاللّه اگر عمرى داشته باشيم، اين روز را درك مىكنيم. من ميلاد مبارك امير المؤمنين عليه السلام را به همه مسلمانان جهان بويژه به مقام محترم حضرت ولى عصر (عج) و به همه مراجع تقليد و به رهبر معظّم انقلاب و همه شيعيان و مسئولان كشور و همه افرادى كه افتخار ارادتمند بودن به ايشان را دارند، تبريك عرض مىكنم و از خداوند مىخواهم كه انشاءاللّه به بركتِ اين روز گرامى، مشكلات همه ما را حل بفرمايد.
روز چهارشنبه نيز سالروز فرمان حضرت امام خمينى رحمه الله در تشكيل نهضت سوادآموزى است. همچنين در هفتههاى آينده، مناسبتهاى پر بركتِ فراوانى وجود دارند.
معمولًا در باره امام جواد عليه السلام كمتر صحبت مىشود. به همين دليل، شايسته است كه امروز من چند جملهاى در باره ايشان خدمتِ شما عرض كنم. حضرت امام جواد عليه السلام، فرزند حضرت امام رضا عليه السلام است.
ايشان در سال 195 ه. ق. در مدينه متولد شدند. امام رضا عليه السلام به اجبار از مدينه به مشهد آمدند و در مشهد اقامت نمودند.
طبق گفته بيهقى، امام جواد عليه السلام در سال 202 ه. ق. براى زيارتِ پدر خود از مدينه به مشهد آمدند و پس از زيارت پدرشان، مجدداً به مدينه باز گشتند. پس از بازگشتِ ايشان به مدينه، در سال 203 ه. ق. امام رضا عليه السلام را به شهادت رسانيدند و از اين تاريخ، دوره امامتِ حضرت جواد عليه السلام آغاز شد.