يزيد به فرماندار مدينه نامه نوشت كه از اين دو بيعت بگيريد يا سرشان را براى ما بفرستيد!
امام حسين عليه السلام و عبداللّه بن زبير در مسجد نشسته بودند و با يكديگر صحبت مىكردند.
مأمور فرماندار مدينه آمد و گفت: فرماندار مدينه شما را احضار كرده است.
عبداللّه بن زبير از امام حسين عليه السلام پرسيد:
چرا در اين وقتِ شب، هم من و هم شما را احضار كردهاند؟ امام حسين فرمودند:
معاويه مُرده است و اينها مىخواهند از من و تو بيعت بگيرند. عبداللّه بن زبير پرسيد: اگر بيعت نكنيم، با ما چه مىكنند؟ امام حسين عليه السلام فرمودند: در آن صورت، قصدِ جانِ ما را خواهند كرد.
عبيداللّه بن زبير گفت: پس من به ديدن فرماندار معاويه نمىروم. او اصلا به ديدار فرماندار مدينه نرفت، بلكه مسافرت كرد و به مكه رفت. امام حسين عليه السلام به ديدار فرماندار مدينه رفت. در آنجا، حوادثى كه شنيدهايد، صورت گرفت و حضرت امام حسين عليه السلام به سلامت از جلسه ديدار با فرمانده بيرون آمد.
چهار راه در پيشِ روى امام حسين عليه السلام وجود داشت. اوّلين راه، بيعت كردن با يزيد بود. راه دوم اين بود كه در خانه خود بنشيند، در را به روى خود ببندد و هيچ كارى به هيچ كس نداشته باشد. سوم اين كه به جاهاى دورى كه هيچ دسترسى به ايشان ندارند، برود و چهارم اين كه بجنگد و شهيد شود.
امّا در مورد بيعت، امام حسين عليه السلام فرمودند: واللّه من با يزيد بيعت نمىكنم.
در موردِ در خانه نشستن، نيز فرمود: به خدا سوگند، اگر در لانه مرغى هم پناه بگيرم، مرا بيرون مىآورند و مىكُشند. پس ديگر تنها دو انتخاب در پيشِ روى امام حسين عليه السلام وجود داشت: [جنگيدن و شهادت يا] رفتن به جاهاى دور و غير قابل دسترسِ حكومت.
با كمال تعجب، من در ضمن مطالعاتم، ديدم كه از ميان افرادى كه به خدمت حضرت امام حسين عليه السلام رسيدهاند، بجز عبد اللّه بن عمر كه در جايى چيزى گفته، هيچ كسِ ديگرى امام حسين عليه السلام را به بيعت كردنْ تشويق نكرده است.
افراد مختلفى از جمله عمر بن عبد الرحمن بن حارث بن هشام، عبداللّه بن عباس، عبداللّه بن جعفر، عبداللّه بن زبير، عبداللّه بن مطيع، طِرِمّاح بن عَدى بن حاتم، محمد حنفيّه و عمر اطرف كه برادر امام حسين عليه السلام بود، خدمت آن حضرت رسيدند. همه آنها حرفشان اين بود كه با يزيد بيعت نكنيد، ولى اگر اينجا بمانيد شما را مىكشند. اگر به جاى ديگرى هم برويد، شما را مىكشند. پس به جاهاى دور از دسترسِ يزيد برويد.
از پاسخهاى امام حسين عليه السلام به آنها، معلوم است كه امام حسين عليه السلام تصميمش را گرفته بوده و هر كدام از آنها را با يك زبانى رد مىكرده است. از جمله به محمد بن حنفيّه مىگويد: