پس از پيام مقام معظّم رهبرى، مسئولان محترم كشور ما، حركت بسيار خوبى را آغاز كردند و حد اقل جواب فرياد مسلمانان روسيه سابق را دادند و با آنها همدردى كردند.
از اين حركتِ خوبِ مسئولان كشورمان تشكر مىكنيم.
اما حركتهايى كه تا كنون انجام شده، كافى نيست. بايد به دنبال اظهار همدردى، اقدامات بسيار مهم و اساسى صورت بگيرد.
مسلمانان روسيه سابق تشنه اسلاماند.
وظيفه شرعىِ حتمىِ ماست كه پيش از آنكه به زندگى و غذا و لباس و داروى خود برسيم، درخواستهاى آنها را از طريق صحيح پاسخگو باشيم وگر نه در نزد خداوند مسئول خواهيم بود.
در خطبه دوم به مناسبت سالگرد دهه فجر، در اين باره برايتان صحبت مىكنم. در پايان به جاى خطبه عربى، چند كلمهاى به زبان آذرى با برادران و خواهران آذرى زبانِ روسيه سابق صحبت مىكنم. بيشترِ آنها با هيچ زبانى جز زبان آذرى، آشنا نيستند و خوشحال مىشوند كه با زبان خودشان برايشان صحبت كنيم.
به لطف پروردگار، ما بار ديگر زنده مانديم و در مراسم شيرينِ بزرگداشت دهه فجر شركت كرديم. روزهاى دهه فجر بزرگترين خاطرههاى ما در دوران انقلاب است.
فكر مىكنم هر كس كه در اين انقلاب حضور داشته، اگر به دفتر يادداشتها يا به خاطرات خود مراجعه كند، خواهد ديد كه شيرينترين روزهايى را كه به ثبت رسانيده، روزهاى دهه فجر است.
ما ملتى هستيم كه سالهاى طولانى در سختترين شرايطْ زندگى مىكرديم.
كتك مىخورديم. مخفى مىشديم. خانه و كاشانهمان را ويران مىكردند. شكنجه مىشديم. عزيزانمان را از ما مىگرفتند و به شهادت مىرساندند.
در تمام اين مدت، مردم ما به عشقِ رسيدن به آرزوهايشان پَر مىزدند، پرواز مىكردند و همه اميد و دلخوشىِ آنها اين بود كه روزى به آرزوهايشان برسند. مردمِ ما چه آرزويى داشتند؟
ملت ما سالها تحت سلطه استبداد و استعمار بود. نه اختيار خود و زندگى و زن و فرزند و غذا و لباسش را داشت و نه اختيار كشور و ثروتهاى ملىِ خود را داشت. ملت ما مثل مرغِ سر كَنده، دست و پا مىزد و در خاك و خون مىغلطيد.
ملت ما، خدا و قرآن و دين و آيين و مراسم مذهبىاش همگى بازيچه دستِ ضدّ بشرها شده بود. ملتِ ما نه مردهاش امان داشت و نه زندهاش.
در سالهاى پيش از انقلاب، نه كسى ناله مردم ما را مىشنيد و نه كسى نامه آنها را