اين درست نيست كه ما به دلايلى كه گفته شد، دست از برقرارىِ وحدت برداريم.
ما با ساير جوامع، تفاوت داريم. خداوند در مورد ما فرموده است: «كُنْتُمْ خَيْرَ امَّةٍ»[1]؛ شما بهترين امتها هستيد. همچنين در مورد ما مسلمانان فرموده است: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ امَّةً وَسَطاً»[2]؛ من شما را الگو قرار دادم.
ما كه مدعى هستيم كه مىخواهيم در كشورمان نظامى اسلامى برقرار كنيم، بايد از هر جهتْ متحد و يكپارچه باشيم.
انشاءالله به فضل و كرم و عنايتِ خدا، توفيقاتِ خود را شامل حالِ اين جامعه اسلامى بكند تا ما بتوانيم در سايه فضل پروردگار و قرآن و اسلام و رهبرى امام امتْ عوامل درونى، فكرى، اخلاقى، عقيدتى و اجتماعىِ اختلاف را به طور كامل و خداپسندانه علاج كنيم. انشاءالله.
[خدا با كسانى است كه مىپرهيزند و كسانى كه نيكى مىكنند.]
يكى از مناسبتهاى اين هفته، سالگرد شهادت مرحوم آيت الله دكتر مفتح است.
ايشان در همدان در يك خانواده روحانى از يك پدر روحانى و يك مادر پاكدامن متولد شد.
ايشان تحصيلات خود را در همدان شروع كرد و همان جا با دختر خانوادهاى روحانى كه پدر خانواده، نماينده حضرت آيت الله بروجردى در همدان بود، ازدواج كرد.
به طور دقيق به ياد ندارم. فكر مىكنم كه در حدود سال هزار و سيصد و شصت و سه يا شصت و چهار يا شصت و پنج هجرى [قمرى] بود كه ايشان به قم آمد. وقتى كه به قم آمد، درس «شرح لمعه» مىخوانْد. من از نزديك با ايشان مأنوس بودم و سالهاى زيادى- شايد ده يا دوازده سال- هم مباحثه بوديم.
ايشان مردى خوش قلب، پاك باطن، ساده، بىآلايش، درسخوان، خداترس، بركنار از گناهان، پرهيزكار و مقيّد به تكاليف و وظايف الهى بود. در جلسات درسى كه شركت مىكرد، جزو ممتازان بود. در هر كلاس درس معمولًا جزو پنج- شش نفر افرادِ برجسته و شاخصِ كلاس بود.
از ابتداى شروع مبارزه با شاه و حركت انقلاب، آيت الله مفتح به ميدان آمد و جزو پيشقدمان و پيشروان انقلاب بود.
در جريان مبارزه با شاه، هيچ وقتْ قدم، عقب نگذاشت. با شهامت و شجاعت بود. هر اعلاميهاى كه عليه شاه نوشته مىشد، امضا مىكرد. از آنها كه مىترسيدند و در