بحثهاى قرآن در مورد معاد، گاه به صورت برهان و استدلال است و گاه به صورت سخنان كوبندهاى كه از شنيدن آنها مو بر بدن انسان راست مىگردد و لحن صادقانه آن چنان است كه مثل برهان و استدلال در اعماق جان و روح اثر مىنمايد. در بخش اول يعنى استدلال، قرآن بيشتر روى اين مسأله تكيه كرده است كه زنده شدن انسانها در قيامت امرى ممكن و شدنى است؛ چرا كه مخالفان معاد مىگفتند اين غيرممكن است كه جسم پوسيده انسان كه تبديل به خاك شده است زندگى تازهاى پيدا كند. در اين بخش، قرآن از راههاى گوناگون وارد شده و مسأله غير ممكن بودن معاد را رد كرده است؛ گاه مىگويد: «همانگونه كه شما را در آغاز آفريد به جهانى ديگر باز مىگرديد»[1]، گاه از مرگ و زندگى گياهان و رستاخيز آن، كه همه ساله آن را با چشم خود مىبينيم اين گونه سخن مىگويد: «ما از آسمان آب پربركتى فرستاديم و به وسيله آن باغهاى سرسبز رويانديم و دانههاى درو شده ... و به وسيله آن سرزمين مرده را زنده كرديم، رستاخيز نيز همين گونه است»[2].
علل انكار معاد
اين كه عدهاى معاد و بازگشت انسان در قيامت را قبول ندارند و آن را انكار مىكنند، به خاطر عوامل و علل مختلفى است كه در اين جا به پارهاى از آنها اشاره مىگردد: