انسان موجودى است اجتماعى كه بخش بزرگى از زندگى وى را ارتباط با ديگران تشكيل مىدهد، او در روابط اجتماعى خود از علم و تجربه ديگران بهره جسته و تجربه و علم خويش را به ديگران مىآموزد، از آنان ادب آموخته و به آنها ادب مىآموزد و به تعبيرى جامع از آنها سود برده و به آنها سود مىرساند، و بدين جهت اسلام اجتماعى بودن انسان را بر عزلت و كنارهگيرى از جامعه ترجيح داده و دستورالعملهاى دينى از قبيل نماز جماعت و جمعه، حج، پرداخت واجبات مالى به نيازمندان، صله رحم، عيادت مريض، تشييع پيكر فرد مؤمن، ديدار دوستان و مانند آن را به گونهاى طراحى و تنظيم نموده است كه انسان مؤمن همواره در ارتباط با ديگران باشد و از احوال آنان با خبر شود. اما از سوى ديگر جامعه همچون اقيانوسى است كه علاوه بر نعمتها و زيبايىها، خطرات و تهديدات فراوانى در آن وجود دارد، از اينرو فرد با حضور در اجتماع در مقابل آفات متعددى قرار مىگيرد كه بايد با ظرافت و درايت از آنها فاصله گرفته و در صدد برطرف نمودنشان برآيد. در اين جا به بيان دو امر مهم كه