در مبحث سخنى با خوانندگان گفته شد كه يكى از مراحل وجودى انسان مرحله احساسات و عواطف و اميال و غرائز اوست؛ اين مرحله مربوط به روح و جان بوده و كانون آن قلب انسان مىباشد. در روح آدمى عشق و محبت و نوعدوستى و همچنين در نقطه مقابل آن كينه و غضب و خودخواهى وجود دارد كه هر كدام از اينها به تنهايى براى انسان مضر و خطرناك است و به همين جهت او نيازمند اهرمى است تا بدان وسيله صفات روحى خويش را تعادل بخشيده و در زندگى راه وسط را بپيمايد.
اينجاست كه پاى «علم اخلاق و تهذيب نفس» به وسط كشيده مىشود؛ از قرآن مجيد استفاده مىشود كه يكى از اهداف بزرگ انبياء بعد از تلاوت آيات الهى بر مردم، تزكيه و پاك كردن روح آنها و رشد و نموّ دادن ملكات وفضيلتهاى انسانى در وجود آنها بوده است[1]؛ آنها گلهاى فضيلت را بر شاخسار وجود انسانها آشكار ساخته و انواع صفات زشت را كه همانند غبارى بر دامن آنها نشسته بود برطرف مىكردند. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل