«مسأله 2925» اگر كسى با زنى كه شوهر ندارد و در عدّه كسى هم نيست زنا كند، چنانچه بعد او را عقد كند و بچّهاى از آنان پيدا شود، در صورتى كه ندانند بچّه از نطفه حلال است يا حرام، آن بچّه حلالزاده است.
«مسأله 2926» به مجرّد اين كه زن بگويد: «يائسهام» حرف او قبول نمىشود، ولى اگر بگويد: «شوهر ندارم» حرف او قبول مىشود.
«مسأله 2927» اگر بعد از آن كه انسان با زنى ازدواج كرد، كسى بگويد: «آن زن شوهر داشته» و زن بگويد: «نداشتم»، چنانچه شرعاً ثابت نشود كه زن شوهر داشته، بايد حرف زن را قبول كرد.
«مسأله 2928» مستحب است براى شوهر دادن دخترى كه بالغ است- يعنى مكلّف شده- عجله كنند. حضرت صادق عليه السلام فرمودند: «يكى از سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.»[1] «مسأله 2929» اگر زن مهريّه خود را با شوهر صلح كند كه زنِ ديگرى نگيرد، زن نبايد مهريّه را بگيرد و شوهر هم نبايد با زن ديگرى ازدواج كند، مگر اين كه با رضايت يكديگر، صلحِ انجام شده را به هم بزنند.
«مسأله 2930» كسى كه از راه زنا به دنيا آمده، اگر زن بگيرد و فرزندى براى وى متولّد شود، آن فرزند حلالزاده است.
«مسأله 2931» هرگاه مرد در حال روزه ماه رمضان يا در حالى كه همسرش حائض يا نُفَساء است با او آميزش نمايد، معصيت كرده، ولى بچّهاى كه از آنان به دنيا مىآيد حلالزاده است و از آنان ارث مىبرد. همچنين اگر همسر او مستحاضه متوسّطه يا كثيره باشد- كه بنابر احتياط واجب پيش از غسل كردن زن، آميزش با او جايز نيست- همين حكم جارى مىشود.
«مسأله 2932» زنى كه يقين دارد شوهر او در سفر مرده، اگر بعد از عدّه وفات- كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد- شوهر كند و شوهر اوّل از سفر برگردد،