«مسأله 2842» اگر هر يك از طرفين پيش از عقد داراى عيب يا نقصى باشد كه نزد عرف قابل توجه است و با سخن يا عمل خود، به گونهاى آن را بپوشاند كه طرف مقابل متوجه آن نگردد- مثل اين كه قدرت سخن گفتن نداشته باشد و آن را مخفى كند- و يا در ضمن عقد شرط كنند كه طرف ديگر داراى مشخصات خاصى باشد و بعداً معلوم شود كه فاقد آن مشخصات بوده است- مثل اين كه شرط كنند سيّد باشد و بعد معلوم شود سيّد نبوده است- طرف مقابل حق فسخ عقد را دارد.
«مسأله 2843» چنانچه بر طبق عرف و عادات يك محل، شرايط خاصّى براى طرفين عقد وجود داشته باشد به نحوى كه عرفاً عقد را با توجه و مبنى بر آن جارى سازند- مثل باكره بودن براى دختر- اگر بعد از عقد بفهمند كه آن شرايط موجود نبوده است، طرف مقابل مىتواند عقد را فسخ نمايد، هرچند به هنگام عقد با لفظ، تصريح به آن شرط نشده باشد.
«مسأله 2844» حقّ به هم زدن عقد در موارد نام برده غير از مورد عنّين بودن مرد، فورى است؛ پس اگر زن يا مرد بر يكى از عيوب ذكر شده اطّلاع پيدا كند و عقد را به هم نزند، بنابر احتياط واجب حقّ او ساقط مىشود، مگر اين كه به اصل حق فسخ يا به فوريّت آن جاهل بوده باشد كه در اين صورت پس از آگاهى و اطّلاع، باز هم حقّ فسخ او فورى است.
«مسأله 2845» در مورد عيب عنّين بودن مرد، اگر احتمال درمان او را بدهند، زن بايد به حاكم شرع مراجعه كند و حاكم شرع يك سال- براى آزمايش و درمان- به مرد مهلت دهد؛ پس اگر در اين مدّت مرد هيچ نتوانست با زنى آميزش نمايد، زن حقّ فسخ دارد.
«مسأله 2846» اگر مرد يا زن به واسطه يكى از عيبهايى كه در مسائل پيش گفته شد، عقد را به هم بزنند، بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.
«مسأله 2847» اگر به واسطه آن كه مرد عنّين است و نمىتواند آميزش كند، زن عقد را به هم بزند، شوهر بايد نصف مهر را بدهد؛ ولى اگر به واسطه يكى از