قيمت آن به 105 مثقال نقره و يا 15 مثقال طلا برسد، بايد خمس آن را بدهد. در تمام اين موارد، نصاب بعد از كم كردن مخارج ملاحظه مىشود.
«مسأله 1925» اگر در زمينى كه از ديگرى خريده گنجى پيدا كند كه جزء عتايق نباشد و بداند مالك ندارد و يا مالك آن از آن اعراض كرده است، آن گنج مال خود اوست و چنانچه طلا، نقره و يا جواهرات باشد، بايد خمس آن را بدهد و چنانچه احتمال دهد كه مال يكى از مالكان قبلى است، بايد به مالك قبلى اطّلاع دهد و چنانچه معلوم شود مال او نيست، بايد به كسى كه پيش از او مالك زمين بوده اطّلاع دهد و به همين ترتيب به همه كسانى كه پيش از او مالك زمين بودهاند خبر دهد و اگر مالك آن معلوم نشود، حكم مجهول المالك را دارد.
«مسأله 1926» اگر در ظرفهاى متعددى كه در يك جا دفن شدهاند، اموالى پيدا كند كه قيمت آنها روى هم به حدّ نصاب برسد، بايد خُمس آنها را بدهد؛ ولى چنانچه در چند جا گنج پيدا كند، اگر عرفاً بيش از يك گنج محسوب شود، خُمس هر كدام از آنها كه قيمت آن به حدّ نصاب برسد، واجب است و گنجى كه قيمت آن به اين مقدار نرسد، حكم درآمد كسب و كار را دارد.
«مسأله 1927» اگر دو يا چند نفر گنجى را پيدا كنند و قيمت سهم هر يك از آنان به حدّ نصاب برسد، بايد هر يك خُمس سهم خود را بدهند.
«مسأله 1928» اگر كسى چهارپايى را بخرد و در شكم آن مالى پيدا كند، چنانچه احتمال دهد كه مال فروشنده است، بايد به او خبر دهد و اگر معلوم شود مال او نيست، بايد به ترتيب، صاحبان قبلى آن را خبر كند و چنانچه متعلق به هيچ يك از آنان نباشد، مال خود اوست و خمس به آن تعلّق نمىگيرد و اگر مالى را از شكم ماهى يا حيوانى غير از چهارپايان كه خريدارى كرده، پيدا كند، چنانچه بداند آن مال متعلّق به فروشنده است، بايد به او اطّلاع دهد، ولى اگر احتمال دهد كه آن مال از آنِ فروشنده است، لازم نيست به او خبر دهد و مال خود اوست و چنانچه مقدار آن به اندازهاى باشد كه بتواند بخشى از معيشت او را اداره كند و از مخارج سال وى زياد بيايد، بايد خمس آن را بدهد.