اين است راز اختلاف اديان در جامعههاى بشرى، نه آن كه پيروان مكتب «ماترياليسم ديالكتيك» يا ساير مكتبهاى مادى گمان كردهاند.
از اين گفتهها نتيجه مىگيريم كه اختلاف اديان و تلطيف و تكامل آن هيچگونه تضاد با گفته ما- كه احساسات دينى از وجدان انسان سرچشمه مىگيرد و ريشه دين بر سرشت و فطرت بشر استوار است- ندارد.
نويسنده معروف مصرى مىگويد: «چنان كه افسانههاى ديرين راجع به خورشيد كه واضحترين موضوعات است از حقيقت او چيزى نمىكاهد عقايد باطله و آراء سخيفه در موضوع دين نيز بر واقعيت آن اشكالى نمىرساند». و نيز او مىگويد: «همانطورى كه اگر غذاى بد وارد معده شد و جاى غذاى خوب را گرفت و ديگر معده نتوانست غذاى خوب را قبول كند نمىشود از آن نتيجه گرفت كه معده گرسنگى نداشته است؛ هم چنين اگر عقايد باطلهاى جاى عقايد صحيح را بگيرد و مغز و دل انسان را تسخير كند و ديگر انسان نتواند دنبال حقيقت برود نمىتوان نتيجه گرفت كه روح انسان، گرسنه عقايد دينى نبوده و فطرت، چنين اقتضا را نداشته است».
نقش پيامبران
انبياء و فرستادگان خدا به مقتضاى مأموريتى كه دارند مؤظف هستند چراغ هدايت را به دست گيرند و بشر را از اين مهالك و