اعجاز از ريشه «عجز» و به معناى ناتوان ساختن مىباشد. معجزه در اصطلاح به كارى گويند كه فردى به اذن خداوند همراه با تحدى و ادعاى نبوت آن را انجام دهد و ديگران از آوردن آن عاجز باشند. بدون شك پيامبران براى اثبات نبوت خود نياز به معجزه دارند، تا شاهد صدق ادعاى آنان باشد وگرنه ممكن است هر كسى چنين ادعايى را بنمايد، گو اينكه مدعيان دروغين نبوت در طول تاريخ كم نبودهاند. البته روشن است كه براى بيان مطالبى كه با فطرت اصيل و عقل سالم مطابق است، نيازى به اعجاز نيست به همين جهت پيامبران از ابتداى دعوت مبادرت به آوردن معجزه نمىكردند، اما هنگامى كه با ترديد و شك ديگران مواجه مىشدند، بويژه آنجا كه معاندان در پى مقابله با انبيا و سست كردن عقايد مردم بر مىآمدند، معجزه انجام مىپذيرفت.
اكنون با اين توضيح و بيان مقدمات به برخى از ويژگىهاى اعجاز در مورد همه پيامبران مىپردازيم:
اوّلًا معجزه بايد متناسب با عصر و از جنس امورى باشد كه مردم مخاطب آن پيامبر توجه به سنديت آن بر نبوت پيدا كنند و اگر مورد التفات آنان نباشد، معجزه و حجت بر نبوت نخواهد بود و جلب توجه نمىكند و مخاطبان برجستگى و انحصارى بودن آن را نمىفهمند.
مثلًا معجزه حضرت عيسى در دورانى كه پزشكى و طبابت حرف اول را مىزند اين بود كه مىفرمود: أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ