در آغاز لازم است درباره مفهوم زبان سخن بگوييم. وقتى گفته مىشود «زبان قرآن» چندين معنا از كلمه زبان به ذهن مىرسد كه عبارتند از:
1- به معناى لغت، مانند زبان عربى و زبان فارسى كه دانستن معانى لغات، تشخيص دادن مشتركات، مترادفات و مشتقات آن كه از كتب لغت به دست مىآيد و فراگيرى قواعد صرف و نحو و دانستن فصاحت و بلاغت و محسنات كلام، آشنايى با معانى حقيقى و مجازى، تمثيل، تشبيه، استعاره، كنايه، تخيل، مبالغه، و امثال آن، دانستن كامل يك زبان است.
زبان قرآن به اين معنا، زبان عربى است كه مطابق قواعد صرف و نحو بوده و بليغ است؛ البته عربى خالص كه لغت ديگرى در آن نباشد، نيست؛ بعضى لغات از زبانهاى ديگر نيز در آن يافت مىشود. همه اينها در فهم قرآن لازم است، ولى كافى نيست؛ يعنى تنها با اينها نمىشود در همه آيات مقصود گوينده را فهميد و تشخيص داد، بلكه به چيز ديگرى هم نياز هست؛ زيرا اينها نمىتوانند مسائل گفته شده را حل كنند.
2- منظور از زبان، شناسايى روش تفهيم و تفهم از راه به دست آوردن شيوه سخن گفتن است. به اين معنا كه فردى كه در پى شناخت معانى قرآن است، بايد بداند براى رسيدن به مقصود، ترجمه الفاظ و عبارات و رعايت قواعد ادبى كافى نيست و درك حقايق عاليه قرآن و دريافت معانى غيبى و ماوراى اين جهان، تنها با رعايت قواعد ادبى