او هستند، (۲۲) و عدّهاى از آنان (قسم چهارم فرشتگان) قدمهاشان در طبقات زيرين زمين ثابت و گردنهاشان از آسمانهاى زبرين در گذشته، و اعضاء ايشان از اطراف جهان بيرون رفته، و دوشهاى آنان موافق با پايههاى عرش مىباشد (و از هيبت و عظمت انوار الهىّ) (۲۳) در برابر عرش چشمهايشان به زير افتاده و در زير آن خود را به بالهايشان پيچيدهاند (در علم و معرفت خود فرو رفتهاند تا بحدّى كه مىتوانند در عوالم بىپايان معارف خدائى سير كنند، مانند طايرى كه بتوسّط دو بال خويش تا اندازهاى كه مىتواند در هوا پرواز ميكند) ميان آن فرشتگان و كسانيكه فروترند از ايشان حجابهاى عزّت و پردههاى قدرت زده شده (كه كسى به پشت آن پردهها راه علمى ندارد مگر انبياء و اوصياء ايشان و خوّاص از بندگان خداى تعالى و معرفت و خدا شناسى آن فرشتگان بطورى است كه) (۲۴) پروردگارشان را در وهم و خيال به صورتى در نياورند، و نه اوصاف خلائق را بر او جارى سازند، و نه او را به مكانهايى محدود كنند،و بنظائر و امثال به جانبش اشاره نمىكنند (زيرا فرشتگان شناسايند و دانا، پس كسيكه پروردگارش را به صورتى در آورد و اوصاف خلائق را بر او جارى سازد و او را بحدّى محدود كند و به جانبش اشاره نمايد نادان است، چنانكه پيش از اين در باب معرفت و خدا شناسى بيان شد).