منه (عليه السّلام) ظهر مكنونها، و عنه أخذت قوانينها، و على أمثلته حذا كلّ قائل خطيب، و بكلامه استعان كلّ واعظ بليغ
۱۴، و مع ذلك فقد سبق و قصّروا، و تقدّم و تأخّروا، لأنّ كلامه (عليه السّلام) الكلام الّذي عليه مسحة من العلم الإلهيّ، و فيه عبقة من الكلام النّبويّ.
[قسمت سوم مقدمه سيد رضي]
(۹) پس گروهى از دوستان و برادران مندرجات فصل مذكور را پسنديده آفرين گفتند، و از سخنان بىمانند و پاكيزه كه در آن درج شده بود شگفتيها نشان دادند، و رفقاء خود را خوشحال مىكردند، (۱۰) و در آن هنگام از من درخواست نمودند تا بتأليف كتابى شروع كنم كه سخنان برگزيدۀ آقاى ما امير المؤمنين (عليه السّلام) را در جميع فنون، و انواع فصاحت و بلاغت از خطبهها و نامهها و موعظهها و آداب در برداشته باشد (و درخواست دوستان و برادران از من تأليف چنين كتابى را براى اين بود كه) (۱۱) مىدانستند آن كتاب در بر خواهد داشت از شگفتيهاى بلاغت و فصاحت و گوهرهايى از عربيّت و سخنان دينى و دنيوى كه درخشان و هويدا است، آنچه در هيچ كلامى جمعا يافت نمىشود، و در هيچ كتابى گرد نيامده، (۱۲) زيرا امير المؤمنين (عليه السّلام) سر چشمۀ فصاحت و منشأ و مولد بلاغت است، (۱۳) و بلاغتى از آن بزرگوار آشكار گرديده كه مخفى و پوشيده بوده است، و قوانين آن از آن جناب فرا گرفته شده، روش آن حضرت را هر گويندۀ خطيبى پيروى كرده، از سخن او هر واعظ بليغى كمك گرفته، (۱۴) با وجود اين كسى نتوانسته به بلاغت آن حضرت برسد، زيرا كلام او نمونهايست از علم الهىّ، و در آن (استشمام ميشود) رائحۀ سخن پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله)
۱۵فأجبتهم إلى الابتداء بذلك، عالما بما فيه من عظيم النّفع، و منشور الذّكر، و مذخور الأجر