نام کتاب : انسان در تراز قرآن نویسنده : راد، على جلد : 1 صفحه : 30
مقارنهاى ايجاد كرده و بينديشد كه چگونه پديد آمده است، تذكارى خواهد بود كه مسير درست انديشه در گشودن گره اين مسئله را فراروى انسان قرار مىدهد.[1]
برخى از مفسران نيز اصل استبعاد و دور از ذهن بودن معاد را نفى كردهاند؛ از جمله علامه طباطبائى در اين باره معتقد است:
بعيد نيست كه مراد از انسانى كه اين حرف را زده كافر منكر معاد باشد، و علت تعبير از آن به انسان اين بوده باشد كه چون از همين طايفه از انسانها نيز توقع نمىرفت چنين حرفى را بزنند؛ چون خداى تعالى خود او را نيز مجهز به جهازات عقلى كرده، و او به يادش هست كه خداوند قبلًا او را خلق كرده بود، بااينكه هيچ بود؛ پس ديگر چه استبعادى مىكند از اينكه دوباره او را زنده كند؛ پس استبعاد او استبعاد دارد؛ و لذا لفظ انسان را تكرار كرد، چون جواب از اشكال و استبعاد او را چنين شروع كرد: (أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً)، يعنى او با اينكه انسان است، جا نداشت چيزى را كه نظيرش را ديده استبعاد كند، با اينكه هنوز خلقت نخست خود را فراموش نكرده است.[2]
عناد
برخى از مفسران، تنها خاستگاه انكار معاد را عناد و لجاجت انسان دانسته و بر اين باورند كه شخص منكر، تنها به خاطر عناد و ابراز دشمنى، اقدام به انكار نموده و در نتيجه جهل خويش را نمايان مىسازد.[3]