نام کتاب : انسان در تراز قرآن نویسنده : راد، على جلد : 1 صفحه : 102
همچنين از نگاه علامه طباطبائى مفسرانى كه «وحى» در اين آيه را بر وحى تشريعى حمل كردهاند، از چند جهت دچار اشكال شدهاند: نخست، از اين جهت كه فعل خيرات به معناى مصدرى آن، چيزى نيست كه مورد وحى قرار گيرد؛ بلكه متعلق وحى حاصل فعل است؛ دوم، از اين جهت كه وحى تشريعى، ويژه انبيا نيست، بلكه هم ايشان و هم امتهاى آنان را شامل مىشود و در آيه شريفه، وحى مذكور به انبيا اختصاص يافته است؛ ازاينرو مىتوان دريافت كه مقصود، وحى تشريعى نيست.[1]
5. عبادت مستمر
از عبارت «كانُوا لَنا عابِدِينَ» مىتوان دريافت كه آنان هماره خداپرست بوده و جز خدا كسى را نپرستيدهاند و اين چيزى است كه آنان را از ديگران متمايز مىسازد و اين معنا در آيات (ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ)[2] از زبان يوسف (ع) و در توصيف مقام إبراهيم (ع) (وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)[3] نيز بيان شده است.[4] از مقدم شدن واژه مجرور (لنا) نيز مىتوان دريافت كه آنان به گونهاى انحصارى و اختصاصى فقط خداپرست بودند؛ همانند آيه «اياك نعبد»، ازاينرو جز خدا را در هيچ حالتى عبادت نكردهاند. تعبير به «كانوا» كه دلالت بر پيشينه مستمر در اين برنامه دارد، شايد اشاره به اين نكته است كه آنان حتى پيش از رسيدن به مقام نبوت و امامت، مردانى صالح، موحد و شايسته بوده و در