همانا
بندگان صالح من، به اندازه شناختشان از من، دل از دنيا بركَنْدهاند و ديگر
آفريدگان من، به اندازه جهلشان نسبت به من، به دنيا روى آوردهاند. هيچ يك از
آفريدگان من از بزرگداشت دنيا، شادى و خرّمى نديد.
دنيا
شناسى
زهد
و بى رغبتى به دنيا گاه با تمرينهاى عملى و چشم بستن از دنيا، حاصل مىشود و گاه
با گشودن چشم دل به باطن جلوههاى فريباى دنيا. در روش نخست، بيمى همواره در دل
انسان جاى گرفته كه مبادا با برآمدن جلوهاى فريبندهتر و جاذبهدارتر از قبل، پاى
زاهد بلغزد، اما در روش دوم هر چه زاهد پيشتر رود و شناختش به فريبندگى دنيا بيشتر
شود، زهد او نيز افزايش مىيابد.
امام
على (ع) در بيانى كوتاه و رسا، اين حقيقت را چنين بيان كرده است:
سزاوارترين
مردم به زهد ورزى، كسى است كه عيب و نقص دنيا را بشناسد.
در
روايات ديگرى، زهد در دنيا را به خردمندان نسبت دادهاند و آن را با آگاهى ايشان
نسبت به نظام ارتباطى دنيا و آخرت، پيوند زدهاند. روايت بلند امام كاظم (ع) به
روشنى ارتباط فهم كار دنيا را با زهد نشان مىدهد:
إنّ
العُقَلاءَ زَهِدُوا في الدنيا و رَغِبُوا في الآخِرَةِ، لأنّهم عَلِمُوا أنَّ
الدنيا طالِبَةٌ و مَطلوبَةٌ، و الآخِرَةَ طالِبَةٌ و مَطلوبَةٌ، فَمَن طَلَبَ
الآخِرَةَ طَلَبَتهُ الدنيا حَتَّى يَستَوفِيَ مِنها رِزقَهُ، و مَن طَلَبَ الدنيا
طَلَبَتهُ الآخِرَةُ فَيَأتِيهِ المَوتُ فَيُفسِدُ علَيهِ دُنياهُ و آخِرَتَهُ.[499]
خردمندان،
به دنيا بىرغبتند و به آخرت مشتاق؛ زيرا مىدانند كه دنيا طالب است و مطلوب و
آخرت نيز طالب است و مطلوب؛ چه، هر كه آخرت را طلبد، دنيا در