نام کتاب : الصلاة في الكتاب و السنة نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 28
55. ابنُ شهرآشوب: العِباداتُ لَم يُشرَع مِنها مُدَّةَ مُقامِهِ بِمَكَّةَ إلَّا
الطَّهارَةُ و الصَّلاةُ، و كانَت فَرضًا عَلَيهِ و سُنَّةً لِامّتِهِ، ثُمَّ
فُرِضَتِ الصَّلَواتُ الخَمسُ بَعدَ إسرائِهِ و ذلِكَ فِي السَّنَةِ التّاسِعَةِ
مِن نُبُوَّتِهِ، فَلَمّا تَحَوَّلَ إلَى المَدينَةِ فُرِضَ صيامُ شَهرِ رَمَضانَ
فِي السَّنَةِ الثّانيَةِ مِنَ الهِجرَةِ في شَعبانَ، و حُوِّلَتِ القِبلَةُ و
فُرِضَ زَكاةُ الفِطرِ و فُرِضَت فيها صَلاةُ العيدِ، و كانَ فَرضُ الجُمُعَةِ في
أوَّلِ الهِجرَةِ بَدَلًا مِن صَلاةِ الظُّهرِ، ثُمَّ فُرِضَت زَكاةُ الأَموالِ،
ثُمَّ الحَجُّ و العُمرَةُ و التَّحليلُ و التَّحريمُ و الحَظرُ و الإِباحَةُ و
الاستِحبابُ و الكَراهَةُ، ثُمَّ فُرِضَ الجِهادُ ثُمَّ وَلايَةُ أميرِ
المُؤمِنينَ عليه السلا[118].
56.
أيضًا: إنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله لَمّا أتى لَهُ سَبعٌ و
ثَلاثونَ سَنَةً كان يَرى في نَومِهِ كَأَنَّ آتيًا أتاهُ فَيَقولُ: يا رَسولَ
اللّهِ، فَيُنكِرُ ذلِكَ، فَلَمّا طالَ عَلَيهِ الأَمرُ كان يَومًا بَينَ الجِبالِ
يَرعى غَنًما لِأَبي طالبٍ فَنَظَرَ إلى شَخصٍ يَقولُ: يا رَسولَ اللّهِ، فَقالَ
لَهُ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنا جَبرَئيلُ أرسَلَنِي اللّهُ إلَيكَ لِيَتَّخِذَكَ
رَسولًا، فَأَخبَرَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله خَديجَةَ بِذلِكَ، فَقالَت: يا
مُحَمَّدُ، أرجو أن يَكونَ كَذلِكَ، فَنَزَلَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ و أنزَلَ عَلَيهِ
ماءً مِنَ السَّماءِ عَلَّمَهُ الوُضوءَ و الرُّكوعَ و السُّجودَ، فَلَمّا تَمَّ
لَهُ أربَعونَ سَنَةً عَلَّمَهُ حُدودَ الصَّلاةِ و لَم يَنزِل عَلَيهِ أوقاتَها،
فَكانَ يُصَلّي رَكعَتَينِ رَكعَتَينِ في كُلِّ وَقتٍ[119].
57.
أيضا: أدّى إلَيهِ (صلى الله عليه و آله) جَبرَئيلُ الرِّسالَةَ عَنِ
اللّهِ تَعالى ... ثُمَّ كانَ جَبرَئيلُ يَأتيهِ و لا يَدنو مِنهُ إلّا بَعدَ أن
يَستَأذِنَ عَلَيهِ، فَأتاهُ يَوما و هُوَ بِأَعلى مَكَّةَ، فَغَمَزَ بِعَقِبِهِ
بِناحِيَةِ الوادي، فَانفَجَرَ عَينٌ، فَتَوَضَّأَ جَبرَئيلُ و تَطَهَّرَ
الرَّسولُ ثُمَّ صَلَّى
الظُّهرَ،
و هيَ أوَّلُ صَلاةٍ فَرَضَهَا اللّهُ تَعالى[120].
55.
ابن شهرآشوب: در مدتى كه پيامبر در مكّه بود، هيچ عبادتى تشريع نشد مگر طهارت و
نماز كه بر او، واجب و براى امت، سنّت (مستحب مؤكّد) بود. پس از معراج و در سال
نهم بعثت، نمازهاى پنجگانه واجب شد. هنگامى كه پيامبر به مدينه هجرت كرد، در شعبان
سال دوّم هجرت، روزه واجب گشت، قبله تغيير كرد و زكات فطريه و نماز عيد نيز واجب
شد فريضه نماز جمعه در سال نخست هجرت جايگزين نماز ظهر شده بود سپس زكات دارايىها
واجب شد. پس از آن حج و عمره و حلال و حرام و منع و اجازه و استحباب و كراهت و نيز
جهاد و ولايت امير مؤمنان مقرر شد.
56.
هنگامى كه پيامبر سى و هفت ساله شد، خواب مىديد، كسى او را فرستاده خدا خطاب
مىكند، امّا نمى توانست بپذيرد. مدتى طولانى اين چنين سپرى شد تا روزى در ميان
كوهها، هنگام شبانى گله ابو طالب، نگاهش به شخصى افتاد كه او را فرستاده خدا خطاب
مىكرد. از او پرسيد: كيستى؟ گفت: من جبرئيل هستم. خداوند مرا به سويت روانه كرده
تا تو را فرستاده خود قرار دهد. پس پيامبر خديجه را از موضوع آگاه كرد. خديجه گفت:
اى محمّد. اميدوارم كه اينگونه باشد. سپس جبرئيل بر پيامبر نازل شد و براى او آبى
از آسمان آورد و به او وضو و ركوع و سجود را آموخت و آنگاه كه پيامبر چهل ساله شد،
چگونگى نماز را بدون وقتهاى آن به او ياد داد. پس پيامبر در هر وقت، نمازهاى دو
ركعتى مىخواند.
57.
جبرئيل پيام خداوند را به پيامبر رساند ... سپس جبرييل نزد پيامبر مىآمد و جز با
اجازهاش به او نزديك نمىشد. روزى نزد پيامبر در بالاى مكّه
آمد،
پاشنه پايش را در گوشهاى از درّه به زمين كوبيد. چشمهاى جوشيد. جبرييل وضو ساخت
و پيامبر طهارت گرفت و نماز ظهر را خواند و آن نخستين نمازى بود كه خداوند واجب
كرد.