587.
ابن شهرآشوب در وصيف نماز امام سجاد عليه السلام: به نماز
ايستاده بود كه پسر خردسالش محمّد به بالاى چاه عميق خانهاش در مدينه آمد و در آن
افتاد. پس مادرش او را ديد. فرياد برآورد و به سوى چاه دويد. خود را در كنار چاه
مىزد و كمك مىخواست و مىگفت: اى پسر پيامبر خدا، فرزندت محمّد غرق شد. ولى
ايشان از نمازش منصرف نمىشد، حال آن كه صداى دست و پا زدن پسرش را در ته چاه
مىشنيد. پس اين كار بر مادر گران آمد و از غم فرزند گفت: اى خاندان پيامبر خدا،
چقدر سنگدل هستيد! پس امام به نماز توجه داشت و جز با اتمام و تكميل آن بيرون
نيامد. سپس به مادر فرزند رو آورد و بر كناره چاه نشست و دستش را تا ته چاه برد،
حال آنكه جز با ريسمانى دراز به آن نمىرسيد. پس پسرش محمّد را بيرون آورد در حالى
كه او را در دست گرفته بود و با او خوش مىگفت و مىخنديد و نه جامهاش تر شده بود
و نه تنش. پس فرمود: بگير، اى سست يقين به خدا. پس مادر از سلامتى فرزندش خندان و
از گفته امام: اى سست يقين به خدا، گريان شد. امام فرمود: اكنون سرزنشى بر تو
نيست، اگر مىدانستى كه من در پيشگاه خداوند جبارم كه اگر رو بر مىگرداندم او نيز
از من رو مىگرداند (آن حرف را نمىگفتى)، آيا پس از او، كسى يافت مىشود كه رحم
آورد[839]؟
7/
38 نماز امام محمّد باقر عليه السلام
588.
امام صادق عليه السلام: پدرم عليه السلام در دل شب نماز مىگزارد و چنان سجدهاش
را
طول
مىداد، كه مىگفتيم: خفته است.
[837] المناقب لابن شهرآشوب:
4/ 135 نقلًا عن كتاب الأنوار، الدمعة الساكبة: 6/ 63، الهداية الكبرى: 215 نحوه.