به اجتهاد در برابر نص ، در عصر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم (علي رغم نهي آن حضرت) دست
يازيده شد و در دوره اول اسلام ، اين كار به اجرا درآمد . در همين زمان بود كه «حَسْبُنا كتاب الله» (كتاب خدا ما را بس است) و «بيننا وبينكم
كتاب الله» (ميان ما و شما
قرآن هست) بر سر زبانها افتاد .
در ميان صحابه ،
كساني مانند امام علی علیهالسلام اين آماسِ ناشناخته و بي پيشينه را برنتافتند . امام 1 ـ هنگام احتجاج با خوارج ـ به
ابن عبّاس ، چنين سفارش كرد :
لا تُخاصِمْهُم بالقرآن فإنَّ القرآنَ حَمّالٌ ذو وجوه
تَقُولُ وَيَقُولونَ ، ولكن حاجِجْهُم بالسُّنَّة فإنَّهم لن
يَجِدُوا عنها مَحيصاً ؛
به قرآن بر آنان حجّت مياور ، كه
قرآن تاب معناهای گوناگون دارد . تو
چيزي ـ از آيهای ـ میگويي ، و
خصم تو چيزي ـ از آيه ديگر ـ ليكن به سنّت با آنان گفت وگو كن ، كه
ايشان را راهي نَبُوَد جز پذيرفتن آن .[749]
امام 1 بدان جهت اين سفارش را كرد كه خوارج ـ كوركورانه ـ
به ظاهر آياتِ قرآن تمسّك میكردند و اين شيوهشان ، محنتهای فراواني را براي مسلمانان به بار آورد .
عقل و تدبير در اين بود كه به سيره
پيامبر و افعال آن حضرت (كه مورد اختلاف نبود) احتجاج شود ، نه
در آنچه اختلافي است تا در مشكل فهم نادرستشان از قرآن ،
نيفتند .
خود نيز به عمل پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ آن گاه كه
آن حضرت ناچار شد در صلح نامه حديبيّه ، وصفِ «رسول الله» را از
نام خود حذف كند ـ با خوارج احتجاج کرد و براي آنها مجالي براي اعتراض نگذاشت كه
چرا در صُلح با معاويه ، وصف