من روی خود را به جانب کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده است، در حالی که به او ایمان خالص دارم و از مشرکان نیستم. طرف سخن ابراهیم کسانی بودند که میاندیشیدند ربوبیّت و کارگردانی موجودات زمینی، از آن جمله انسان، به اجرام آسمانی واگذار شده است. این بیان میرساند که بحث ابراهیم، درباره سه مطلب زیر نبوده است: 1. اثبات صانع؛ 2. توحید ذات خدا و اینکه او یکی است و متعدد نیست؛ 3. توحید در خالقیّت و اینکه خالقی جز او نمیباشد. بلکه نقطه محوری بحث او مربوط به توحید در «ربوبیّت»، «تدبیر» و «کارگردانی» است و اینکه «مربّی» و «پرورنده» و «مدبّر و کارگردانی» برای موجودات زمینی جز «خداوند» نیست. از اینرو، پس از اقامه دلیل و ابطال «ربوبیّت» اجرام سماوی، فورا گفت: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ...؛ آفریدگار آسمانها و زمین، «مدبّر» و «ربّ» آنها نیز هست و هرگز تدبیر گوشهای از جهان آفرینش، به برخی از اجرام آسمانی واگذار نشده است. در نتیجه، خالق و «مدبّر» یکی است نه اینکه خالق خدا است و مدبّر موجود دیگر. مفسران و گروه متکلم که در «معارف» قرآن، بحث و غور نمودهاند؛ در تفسیر منطق ابراهیم دچار اشتباههایی شدهاند و تصوّر کردهاند: «هدف ابراهیم» نفی «خدایی» این اجرام است، یعنی آن خدایی که همه ملتهای جهان به آن معتقد بوده و جهان خروشان هستی نشانه وجود اوست. برخی دیگر تصور کردهاند: «هدف ابراهیم، نفی «خالقیّت» این اجرام است، زیرا چه بسا ممکن است خدای جهان، پس از آفریدن یک موجود کامل، مقام خالقیّت را به برخی از موجودات واگذار کرده باشد». در صورتی که هر دو تفسیر غیر صحیح بوده و هدف ابراهیم پس از تسلیم مسائلی به نام وجود خدای واجب الوجود و توحید و یکتایی آن و یکتایی خالق، در توحید دیگری به نام «توحید ربوبی» و این که خالق جهان «مدبّر» آن نیز هست گفتوگو میکند و جمله «وجّهت وجهی ...» بهترین گواه تفسیر یاد شده است. از اینرو، تمام